سیاط. ( ع اِ ) شاخه های گندنا که بر آنها زمالیق وی باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ج ِ سوط، به معنی تازیانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سیاط. ( اِخ ) رجوع به عبداﷲبن وهب و اعلام زرکلی شود.
فرهنگ معین
[ ع . ] (اِ. ) جِ سوطه ، شلاق ها.
فرهنگ عمید
= سوط
فرهنگ فارسی
تازیانه ها، جمع سوط ( اسم ) جمع سوط تازیانه ها شلاقها شاخه های گندنا که بر آن زمالیق آن باشد جمع سوط بمعنی تازیانه