زنگان

لغت نامه دهخدا

زنگان. [ زَ ] ( اِخ ) نام شهریست مابین قزوین و تبریز و آن را اردشیر بابکان بناکرده است و معرب آن زنجان است. ( برهان ) ( از غیاث ). شهری است و معرب آن زنجان است. ( جهانگیری ). نام شهری است از ولایت آذربادگان و معرب آن زنجان است چون پنج بلوک بود آن را خمسه گویند... و گویند از بناهای اردشیر بابکان است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شهریست [ از جبال ] با نعمت بسیار. ( حدود العالم ) :
ز زنگان بدان مرد روشن ضمیر
دبیری سرافراز بد تیزویر.حکیم زجاجی ( از جهانگیری ) ( انجمن آرا ).رجوع به زنجان و زنگانی شود.

فرهنگ فارسی

۱ - شهرستان زنجان (استان یکم ) در مغرب قزوین و جنوب گیلان واقع و شامل بخشهای حومه ابهر طارم علیا ماه نشان و خدابنده میباشد . ۲ - مرکز آن شهر زنجان است که ۱٠٠۳۵۱ تن سکنه دارد . شهر زنجان در دره زنجان رود از شعب قزل اوزن ( سفید رود ) قرار گرفته و سر راه شوسه و خط آهن تهران به تبریز میباشد . صنایع فلز کاری دستی از قبیل ورشو و نقره سازی و چاقو سازی آن مشهور است .

فرهنگستان زبان و ادب

{carillon, chimes} [موسیقی] مجموعه ای از زنگ های ثابتِ بزرگ و کوک شده، آویزان در یک برج، که به صورت خودکار یا دستی نواخته می شوند

ویکی واژه

مجموعه‌ای از زنگ‌های ثابتِ بزرگ و کوک‌شده، آویزان در یک برج، که به‌صورت خودکار یا دستی نواخته می‌شوند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال ابجد فال ابجد فال نوستراداموس فال نوستراداموس