بلبشو

لغت نامه دهخدا

بلبشو. [ ب َ ب َ / ب ِ ب ِ ] ( اِ ) از اتباع است، و شاید در اصل بِهِل و بِشو باشد یعنی بنه و برو. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). هرج ومرج. شلوغ. شلوغ پلوغ. بی نظم. شلوغیی که درآن کسی به فکر کسی نباشد. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- اوضاع بلبشو؛ اوضاع درهم و برهم.
- بلبشوبازی درآوردن؛ شلوغ کردن. ازدحام کردن بطوری که کسی در فکر کسی نباشد. ( از فرهنگ عوام ).

فرهنگ معین

(بَ بَ )( اِ. ) آشفتگی، بی نظمی، آشوب، هرج و مرج.

فرهنگ عمید

۱. غوغا، شلوغی.
۲. هرج و مرج.

فرهنگ فارسی

بگذاروبروکنایه ازغوغا، شلوغی وهرج ومرج

ویکی واژه

آشفتگی، بی نظمی، آشوب؛ هرج و مر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال مکعب فال مکعب فال قهوه فال قهوه فال اعداد فال اعداد