[ویکی فقه] آمر. آمر به معنای طلب کننده چیزی از کسی به صورت الزامی است.
آمر، کسی است که چیزی را از مأمور، به صورت الزامی طلب نماید؛ به عبارت دیگر، با سفارشی اکید، از طریق استعمال ماده- یا صیغه امر، او را به سوی انجام کاری روانه کند.
اعتبار علو و استعلاء
اصولیون در این مسئله اختلاف دارند که آیا آمر باید نسبت به مأمور، مقام و رتبه بالاتری داشته باشد (هر چند درخواست او متواضعانه باشد)، که از آن به "علو واقعی" تعبیر می شود، و یا همین قدر که از مقام و موقعیت برتر سخن بگوید کفایت می کند و علو واقعی لازم نیست، مثل این که بگوید: "من به تو امر می کنم"، که از آن به " استعلا " تعبیر می شود، و یا این که در آمر وجود هر دو ( علو و استعلا ) شرط است و یا وجود هیچ کدام شرط نمی باشد.
سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، ص۵۱.
• ماده امر• علو• استعلا
[ویکی الکتاب] معنی أَمْرُ: امر-کار
معنی أَمَرَ: امر کرد
معنی أَمَرُّ: تلختر
معنی عُمُرُ: عمر- سالهای زندگی - بقاء
معنی یَأْمُرُ: امر می کند - فرمان می دهد ("کَانَ یَأْمُرُ": امر می کرد)
معنی أُمِرُواْ: امر شدند
معنی ءَامُرُهُ: به او امر می کنم
معنی أَتَأْمُرُونَ: آیا امر می کنید
معنی أَیَأْمُرُکُم: آیا شما را امر کنم
معنی أَمْرِنَا: امر ما
تکرار در قرآن: ۲۴۹(بار)
[ویکی فقه] امر (ابهام زدایی). واژه «امر» ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • امر (قرآن)، یکی از اوصاف قرآن• امر (اصول فقه)، لفظ مشترک بین معنای طلب و غیر آن• امر (انشا)، واداشتن کسی به انجام کاری از طریق دستور
...
[ویکی فقه] امر (اصول فقه). امر لفظ مشترک بین معنای طلب و غیر آن می باشد. از آن در اصول فقه، مباحث الفاظ سخن رفته و مباحث گوناگونی پیرامون ماده و هیئت و نیز اقسام آن مطرح شده است.
اوامر، مقابل نواهی بوده و یکی از عناوین اصلی مباحث الفاظ می باشد. در مبحث اوامر، از موضوعاتی هم چون ماده امر، صیغه امر و معانی آنها، متعلق اوامر، تقسیمات واجب و غیر آن سخن به میان می آید.
ماده امر
واژه أمر «أ م ر» میان معنای طلب (درخواست) و غیر طلب از سایر معانی که امر در آن ها استعمال می شود - مانند فعل، شیئ و شأن - مشترک لفظی است، لیکن در این که سایر معانی غیر طلبی به معنای فعل برمی گردد یا به شأن و یا به شیئ، اختلاف است.
← محل بحث در ما نحن فیه
از امر به معنای طلب، فعل و اسم مشتق می شود - مانند «أمر، یأمر، آمر و مأمور» -لیکن امر به معانی دیگر (فعل، شیئ و شأن) جامد است و چیزی از آن مشتق نمی شود. جمع امر به معنای طلب، «أوامر» و جمع آن به معانی غیر طلب، «امور» است.
← شرط علو و استعلا در امر
...
[ویکی فقه] امر (انشا). امر (انشا) به واداشتن کسی به انجام کاری از طریق دستور اطلاق می شود.
«امر» به معنای دستور و فرمان است و در اصطلاح بر طلب و درخواست انجام کار دلالت دارد و از اقسام انشا است. امر از نظر علم اصول فقه، ظهور در وجوب داشته، ساختمان نحوی آن، صیغه «افعل» و «لیفعل» است که لزوم انجام کار (وجوب) از آن فهمیده می شود؛
مثال
۱. (واقیموا الصلاة...)؛ "و نماز را بر پا دارید". ۲. (... فلیصلوا معک...)؛ "باید بیایند و با تو نماز گزارند".
موارد کاربرد صیغه امر
۱. استحباب: (واذا قریء القرآن فاستمعوا له وانصتوا لعلکم ترحمون)؛ "و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا دارید و خاموش مانید امید که بر شما رحمت آید"؛۲. اباحه (جواز): (... واذا حللتم فاصطادوا...)؛ "و چون از احرام بیرون آمدید(می توانید) شکار کنید"؛۳. تهدید: (... اعملوا ما شئتم...)؛ "هر چه می خواهید بکنید". گاهی صیغه امر برای دعا، اهانت، تعجیز، امتنان و غیر این ها نیز می آید.
[ویکی فقه] امر (قرآن). امر (قرآن) به یکی از اوصاف قرآن اطلاق می شود.
«امر» در لغت دو معنا دارد؛ ۱. کار و چیز؛ ۲. دستور و فرمان. در آیه ۵ سوره طلاق، «امر» به معنای دوم است. شاید بتوان گفت خداوند از آن جهت کتاب مبینش را «امر» نامید که سراسرش کلام خدا است و آن را فروفرستاده تا مردم از آن فرمان بپذیرند و به آن ایمان آورده، احکامش را فراگیرند و به آن عمل کنند.
دیدگاه ها
برخی از دانشمندان علوم قرآنی کلمه «امر» در (ذلک امر الله انزله الیکم…) را یکی از اوصاف قرآن شمرده اند.بسیاری از مفسران، مشارالیه «ذلک» در آیه فوق را احکام طلاق و عده دانسته اند که در آیات قبل بیان شده است، و کلمه «امر» را از اوصاف قرآن ذکر نکرده اند. برخی دیگر گفته اند: اوصافی از قبیل امرالله، خیر، حبل الله و… از اوصاف و عناوینی هستند که نمی توان آن ها را به طور قطع بر قرآن اطلاق کرد و از اوصاف قرآن دانست.