اشخاص

لغت نامه دهخدا

اشخاص. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ شخص. شخص ها. تن ها. کالبدها. ج ِ شخص ، بمعنی کالبد مردم و جز آن و تن. ( آنندراج ) :
گرچه نه غایبند به اشخاص غایبند
ورچه نه ایدرند به افعال ایدرند.ناصرخسرو.سلطان اَشخاص را در طلب او اِشخاص کرد و در گرد مرکب او نرسیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 38 نسخه خطی کتابخانه مؤلف ).
اشخاص. [ اِ ] ( ع مص ) در تعب انداختن. ( منتهی الارب ). بی آرام کردن. کسی را مضطرب کردن. ( از اقرب الموارد ). || نفی بلد کردن. ( منتهی الارب ). جلای وطن دادن. تبعید کردن : و موسی را برسبیل اشخاص به بغداد آوردند. ( جهانگشای جوینی ). || گسیل کردن. ( تاج المصادر ). بردن. ( منتهی الارب ). || غیبت کردن. ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || تیر از روی نشانه بگذشتن. ( تاج المصادر ). گذشتن تیر از بالای نشانه.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). یا گذراندن تیر رااز بالای هدف. ( از اقرب الموارد ). لازم و متعدیست. || از جائی بجائی آوردن غریم را. || رسیدن وقت سفر. ( منتهی الارب ). وقت سیر و رفتن کسی شدن. ( از اقرب الموارد ). هنگام رفتن شدن. || از جای برکندن. ( منتهی الارب ). || ترشروئی کردن در سخن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ شخص . ۱ - کالبدها. ۲ - سیاهی ها. ۳ - کسان ، افراد.
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) روانه کردن ، برانگیختن .

فرهنگ عمید

= شخص
۱. برانگیختن.
۲. از جا برکندن.
۳. روانه ساختن، گسیل کردن.
۴. تبعید کردن.

فرهنگ فارسی

تن ها، کالبدها، جمع شخص، برانگیختن، ازجابرکندن، روانه ساختن، گسیل کردن، تبعیدکردن
( مصدر ) بر انگیختن روانه کردن گسیل داشتن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اشخاص در منطق به معنای افراد و جزئیات یک مفهوم کلی است.
افراد و جزئیات، اعمّ از آدمی و غیر آدمی، را در اصطلاح منطق اشخاص گویند، مانند سقراط و افلاطون و این اسب و آن گل.«کلیات را از این جهت که کلی اند، وجود جز در عقول و اذهان نبود و چون در خارج موجود باشند، لا محاله در اشخاص جزوی موجود توانند بود. پس در جهت تحت به اشخاص متناهی شوند، و آن نوع که تحت او اشخاص بود، نوع سافل بود».
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۲۹.
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۲۹.
خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۱۸.
...

ویکی واژه

روانه کردن، برانگیختن.
جِ شخ
کالبدها.
سیاهی‌ها.
کسان، افراد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال احساس فال احساس فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس