برهمی

لغت نامه دهخدا

برهمی. [ ب َ رَ ] ( ص، اِ ) خوارزمی در مفاتیح العلوم ( چ مصر ) گوید مفرد براهمه است به معنی یکی از اشراف عُبّاد هند.
برهمی. [ ] ( اِ ) به هندی قسمی از بیش است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( مخزن الادویة ). رجوع به بیش شود.

فرهنگ فارسی

به هندی قسمی از بیش است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال رابطه فال رابطه فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ