لغت نامه دهخدا
چو ابر بهاران ببارندگی
همی مرگ جوید بدان زندگی.فردوسی.بپوشید نوجامه بندگی
دو دیده چو ابری ببارندگی.فردوسی.|| ( اِ ) باران. ( آنندراج ) ( دِمزن ) : و چون بارندگی زیادت باشد این بحیره زیادت بود و چون بارندگی نباشد خشک شود. ( فارسنامه ابن البلخی چ لندن ص 153 ). || هنگام باران. ( ناظم الاطباء ). فصل باران.( دِمزن ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 198 شود . || ژاله. شبنم قوی. ( دِمزن ).