اوفر
اوفر. [ اَ ف َ ] ( ع ص ) ( سقاء... ) مشک تمام پوست. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( ن تف ) نعت تفضیلی است از وافر. وافرتر : نصیب اوفر از ثنا و ثواب او را حاصل کرده. ( عتبةالکتبة ).
مهمان عزیز دارند اهل عرب به سنت
زآنم عزیز کردی دادی کمال اوفر.خاقانی.
(اَ یا اُ فَ ) [ ع . ] (ص تف . )۱ - بیشتر، وسیع تر. ۲ - زیاد، بسیار.
( صفت ) ۱ - بیشتر وسیع تر . ۲ - زیاد بسیار .
بیشتر، وسیع
زیاد، بسیار.