اسفنجی. [ اِ ف َ ] ( ص نسبی ) منسوب به اسفنج. ابری : غضروف اسفنجی . اسفنجی. [ اِ ف َ ] ( ص نسبی ) منسوب به اسفنج ، قریه ای از ارغیان از نواحی نیشابور. ( سمعانی ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - منسوب باسفنج ابری . ۲ - بافت اسفنجی یا اسفنجیها . رد. بزرگی از بی مهرگان گیاهی شکل که شامل هم. انواع اسفنجها میشود . قریه ای در نواحی نیشابور
فرهنگستان زبان و ادب
{spongy, sponglike} [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذایی ای که بافتی متخلخل و برگشت پذیر و جاذب آب دارد