اردو

لغت نامه دهخدا

اردو. [ اُ ] ( ترکی ، اِ ) مجموع سپاهیان با تمام لوازم آن که بجانبی گسیل دارند. مجموعه قشون و لوازم او در سفر. ( شعوری ). لشکر پادشاهی. ( غیاث اللغات ) : و شما آنجا رسولان به اردو فرستید و شرط خدمت بجای آرید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 598 ). در مراجعت به اردوی قاآن با مسارعت بجانب قوناق و ایمیل که اردوی قدیم کیوک خان بود. ( جهانگشای جوینی ). در تمامت ممالک کلیسای محدث ساختند و بر در اردوی تقوز خاتون همواره کلیسا زده... ( رشیدی ). || لشکرگاه. ( غیاث اللغات ) ( شعوری ) ( آنندراج ). مَحله :
یک شمع بر ایوان تو خورشید منور
یک خیمه در اردوی تو گردون معلا.( آنندراج از استاد ).- اردوی همایون و اردوی همایونی و اردوی معلا و اردوی عالی ؛ لشکرگاه پادشاهی : بعضی از کلانتران آن ولایت از محمد بهارلو رو گردان شده و به اردوی عالی [ سلطان حسین میرزا ] آمده دعاگو و ثناخوان به امر ملازمت پرداختند. ( حبیب السیر ج 2 ص 329 ).
- یک اردو ؛ جماعتی بسیار.
مؤلف قاموس کتاب مقدس در ذیل ( ( اردو ) ) آرد: وضع اردوی بنی اسرائیل در مدت بودنشان در دشت بکمال دقت در باب دوم سفر اعداد بیان شده بدین طریق که چادر جماعت در وسط و چادر لاویان که متولی توجهات اردو بودند بدور آن و از آن پس قوم اسرائیل را که عدد ایشان سوای زنان و اطفال به ششصد هزار مردان جنگی میرسید بچهار قسمت منقسم نموده که هر قسمت دارای سه سبط بوده و هریک از این اقسام در یکی از جهات اربعه چادر جماعت اردو میزدند و هر یک از این قسمتها را علمی بود همچنانکه هر سبطی و هر رئیس سبطی میبایست دارای علمی باشد و رؤسای هر سبطی از جانب خدا معین میشد علیهذا منظر و نمایش اردو خیلی شکیل و شیرین و خوش نما بود. ( اعداد 24: 3 و 5 ). در این صورت عجب نیست که بلعام بر قله کوه بعور ایستاده قوم اسرائیل را تماشا کرده میگفت : ( ( چه زیباست خیمه های تو ای یعقوب و مسکنهای تو ای اسرائیل ) ). و اشخاص ناپاک و چیزهای نجس در اردو نمی بایست باشند بنابراین مبروصان و اشخاصی که مس میت کرده بودند و اسیران جنگ و خاکستر قربانیهای سوختنی هم در اردو نگاه داشته نمیشد بلکه میبایست خارج از اردو باشند و اموات را در داخل اردو دفن نمیکردند و مقصرین را هم در اردو حکم قتل نمیداند. ( سفر لاویان 4:12 و 6: 11 و 8: 17 و 10: 4 و 5 و 13: 46 و 14: 3 و24: 14- سفر اعداد 12: 14 و 15 و 31: 19- سفرتثنیه 23: 10 و 12 صحیفه یوشع 6: 23 ) و البته نباید تصور کرد که اردو در محل محقر و کوچکی غیر معتنابه بود بلکه گاهی از اوقات بمسافت بعیدی امتداد می یافت و دشتهای وسیعه و کوهها را شامل می بود.

فرهنگ معین

( اُ ) [ تر - مغ ] ( اِ. ) ۱ - گروهی سپاهیان با تمام لوازم که به سویی فرستاده شوند. ۲ - لشکرگاه ، محل لشکر.۳ - محلّی که ورزشکاران یا دانش آموزان برای تمرین یا تفریح مدتی معین به آنجا می روند.
( ~. ) (اِ. ) زبان مردم پاکستان و بخشی از هندوستان ، که مرکب از فارسی ، عربی و هندی است .

فرهنگ عمید

۱. اردوگاه.
۲. هرگونه سفر کوتاه شبانه روزی گروهی که به منظور گردش علمی، ورزشی، و مانند آن برگزار می شود.
۳. (ورزش ) محلی که ورزشکاران در طول برگزاری مسابقات و یا مدت کوتاهی قبل از آن در آنجا اقامت می کنند.
۴. محل اقامت سپاهیان.
۵. محل اقامت شاه و همراهانش در سفر یا شکار.
۶. گروهی از سپاهیان با تمام لوازم که به جانبی فرستاده می شوند.
۷. [مجاز] گروه بزرگی از مردم.
۸. زبانی از شاخۀ زبان های هندوایرانی که در پاکستان و هند رایج است.

فرهنگ فارسی

زبانی است که اکنون در پاکستان و بخش از هندوستان رایج است . این زبان مخلوطی است از زبانهای هندی و فارسی و عربی و انگلیسی .
( اسم ) ۱ - مجموع سپاهیان با تمام لوازم که بجانبی گسیل دارند مجموع قشون و لوازم او در سفر . ۲ - لشکر گاه اردوگاه . ۳ - محلی که ورزشکاران یا پیشاهنگان برای تمرین یا تفریح گرد آیند . ۴ - زبان معمولی در پاکستان و بخشی از هندوستان .
کرسی قضائی است بهمین اسم در لوائ طرابزون و در آن عده خانه ها و دکانها و یک حمام و دو جامع و شش مکتب است

فرهنگستان زبان و ادب

[گردشگری و جهانگردی] ← اردوگاه

دانشنامه عمومی

آردو. آردو ( استونیایی: alevik ) یک روستا در دهستان کوسه، شهرستان هاریو در شمال استونی است. این روستا در سال ۲۰۲۰ میلادی ۴۷۱ نفر جمعیت داشته است.
اردو (شهر). اردو ( به ترکی استانبولی: Ordu ) شهری است در کشور ترکیه که در استان اردو واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۱۳۲٬۲۸۰ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۱۳۵٬۸۷۸ نفر می باشد.

ویکی واژه

تر - مغ
گروهی سپاهیان با تمام لوازم که به سویی فرستاده شوند.
لشکرگاه، محل لشکر.
محلّی که ورزشکاران یا دانش آموزان برای تمرین یا تفریح مدتی معین به آنجا می‌روند.
زبان مردم پاکستان و بخشی از هندوستان، که مرکب از فارسی، عربی و هندی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم