اشداق

لغت نامه دهخدا

اشداق. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ شِدْق ، بمعنی کنج دهان از جانب باطن رخسار و هر دو جانب رودبار و هر دو کناره آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): از سر شوق سعادت و حرص شهادت به اشداق آن مخاوف وافواه آن نتایف رفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 408 ).

فرهنگ عمید

= شدق

ویکی واژه

مترادف اشتیاق زبان فارسی به گویش بهاری. گِئون نَه اِشداقِ نَن یِی‌رِه چه با اشتیاق می‌خورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ