حمیراء

لغت نامه دهخدا

حمیراء. [ ح ُ م َ ] ( ع ص ) مصغر حَمراء. یعنی زن سپید. ( منتهی الارب ).
حمیراء. [ ح ُ م َ ] ( اِخ ) لقب عایشه صدیق رضی اﷲ عنها. ( مهذب الاسماء ). عایشه رضی اﷲ عنها. ( منتهی الارب ). لقبی که حضرت رسول عایشه را بدان خوانده است :
از سر زهد و صفا در شخص او
هم خدیجه هم حمیرا دیده ام.خاقانی.مصطفی آمدکه سازد همدمی
کلّمینی یا حمیرا کّلمی
ای حمیرا اندر آتش نه تو نعل
تا ز نعل تو شود این کوه لعل
این حمیرا لفظ تأنیث است و جان
نام تأنیثش نهند این تازیان.مولوی.

فرهنگ معین

(حُ مَ ) [ ع . ] (ص . ) مصغر حمراء، زن سرخ روی .

ویکی واژه

مصغر حمراء، زن سرخ روی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع استخاره کن استخاره کن