بیوسنده

لغت نامه دهخدا

بیوسنده. [ ب َ س َ دَ / دِ ] ( نف ) نعت فاعلی از بیوسیدن. تواضع و چاپلوسی کننده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). متواضع. ( ناظم الاطباء ) :
سگ بیوسنده گرگ درنده است
سفله سالوس و لوس خرنده است.سنائی.|| امیدوار. ( ناظم الاطباء ). || امیدوارشده. ( برهان ).

فرهنگ معین

(بَ سَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - چشم به راه . ۲ - متوقع ، طمعکار.

فرهنگ عمید

امیدوار.

ویکی واژه

چشم به راه.
متوقع، طمعکار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال شمع فال شمع فال کارت فال کارت فال عشق فال عشق