به‌زه

لغت نامه دهخدا

بهزه. [ ] ( اِخ ) شهرکی است سردسیر بر حد میان پارس و بیابان با نعمت بسیار. ( حدود العالم ).

فرهنگ فارسی

شهرکیست سردسیر بر حد میان پارس و بیابان با نعمت بسیار .

فرهنگستان زبان و ادب

{braced} [ورزش] ویژگی کمانی که آن را زه کرده اند و آمادۀ تیراندازی است

ویکی واژه

ویژگی کمانی که آن را زه کرده‌اند و آمادۀ تیراندازی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم