بافه

لغت نامه دهخدا

بافه. [ ف َ / ف ِ ] ( اِ ) باقه. دسته علف یا محصول درو شده. توده بریده شده از علف یا قصیل. بغل. دسته دروده و گرد کرده از یونجه و گندم و جو و غیرآن. ( این کلمه در چهار محال بختیاری و دهات کرمان بدین معنی بکار میرود ). || دسته تره. ( مهذب الاسماء ). و رجوع به بافه شود.

فرهنگ فارسی

دسته علف و یا محصول درو شده

فرهنگستان زبان و ادب

{cable} [عمومی] چند رشته سیم به هم تافتۀ روکش دار یا بدون روکش برای انتقال جریان برق یا بلندکردن قطعات سنگین متـ . کابل
{sheaf} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] دستۀ کوچکی از ساقه های دارای دانه که پس از درو به هم بسته می شوند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب