منقلان

لغت نامه دهخدا

منقلان. [ م َ ق َ ] ( ع اِ ) به صیغه تثنیه، یک جفت کفش کهنه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مَنقَل شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ابوطاهر گناوه ای
ابوطاهر گناوه ای
تحریک
تحریک
مخنث
مخنث
ارور
ارور