باب النبی در مسجدالحرام

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باب النبی در مسجدالحرام از درهای ضلع شرقی مسجدالحرام سومین ورودی از ورودی های قدیم مسجدالحرام است.
باب النبی سومین ورودی از ورودی های قدیم مسجدالحرام بوده که به علت ورود و خروج پیامبر (صلی الله علیه و اله) به مسجد از آن، هنگام سکونت در خانه خدیجه، در منابع نخست به این نام شهرت یافته است.
نام های دیگر
از این باب که آن را از مکان های استجابت دعا دانسته اند، در دوره های بعد با چندین نام یاد شده است؛ از جمله: باب الجنائز در منابع سده ۹ق. به سبب بیرون بردن جنازه ها از این در؛ باب الافضلیه به علت هم جواری با مدرسه افضلیه؛ و باب النساء در منابع سده ۱۳ق. به سبب اختصاص این در به ورود زنان. نیز از آن جا که در برابر این باب بازاری قرار داشت که در آن، زیورها و پارچه های ابریشمین به فروش می رسید، در سده ۱۰ق. از آن با نام باب القفص یاد شده؛ زیرا زنبیل های حاوی زیورهای فروشندگان کنار این در قرار داشته است. همچنین آن را باب الحریرین می گفتند؛ زیرا حریر فروشان کنار این در گرد می آمدند.
نخستین در مسجدالحرام
در گسترش مسجدالحرام در دوره مهدی عباسی (حک: ۱۵۸-۱۶۹ق.) نخستین بار دری با یک طاق (ورودی) به عرض هفت ذرع (حدود سه و نیم متر) و ارتفاع ۱۰ ذرع (حدود پنج متر) ساخته شد که با پنج پله به مسجدالحرام می رسید. از سده۵ق. برای این در دو ورودی گزارش شده؛ ولی به زمان ایجاد تغییرات در آن اشاره نشده است.
بازسازی در
...

جمله سازی با باب النبی در مسجدالحرام

عظمت و قداست و شوكت مسجدالحرام در حدّى بالاست كه هيچ مسجدى با او همتراز نمىباشد؛ زيرا خداوند براى اين مسجد، ويژگيهايى قرار داده است كه براى هيچ مسجدىقرار نداده است. و آن ويژگيها عبارتند از:
چهارمین مرحله از عمره تمتع مربوط به اعمال حج، سعی (سعی بین صفا و مروه) است که پس از انجام نماز طواف باید هفت مرتبه فاصله بین «صفا» و «مَروه» را که امروزه به صورت رهرویی طولانی ساخته شده و کنار مسجدالحرام قرار دارد بپیماید.
ج: زنى كه به واسطه عادت ماهيانه نتواند وارد مسجدالحرام شود و از انجاماعمال عمره تمتع باز بماند؛ چنانچه اين حالت تا روز نهم ذيحجه موقع وقوف درعرفات هست، ادامه پيدا كند، بايد نيت خود را از حج تمتع به حج افراد تغيير دهد و پساز انجام اعمال حج، عمرهغ مفرده اى انجام دهد.
عـباس مى گفت: وَيْحَكَ! پادشاهى مگوى، اين نبوّت و رسالت است. پس ابوسفيان شتابزده بـه مكّه رفت قريش ابوسفيان را ديدند كه به شتاب همى آيد و از دور نگريستند كهغـبار لشكر فضاى جهان را تار و تيره كرده و هنوز از رسيدن پيغمبر صلى اللّه عليه وآله و سـلّم خـبـر نـداشتند كه ابوسفيان فرياد كرد كه واى بر شما اينك محمد صلى اللّهعـليـه و آله و سـلم است كه با لشكرى چون بَحْر مَوّاج در مى رسد و دانسته باشيد هركهبـه خـانـه من درآيد و هر كه سِلاح جنگ بيفكند و هركه در خانه خود رود و دَرْ بر روى خودببندد و هركه در مسجدالحرام درآيد، در امان است.
در اغانى آمده است كه عبدالله زبير در مقام خلع يزيد برآمد و مردم بسيارى نيز به پشتيبانى او برخاستند. عبدالله بن مطيع و عبدالله بن حنظله و گروهى از مردم مدينه به مكه وارد شده، در مسجدالحرام به حضور فرزند زبير رسيدند و همان جا بر فراز منبر خلع يزيد را اعلان كردند.
امر نمودن خداوند به اينكه مشركين نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند و همچنينداخل شدن رسول خدا و همراهان او به مسجدالحرام، مستلزم اين است كه محدوده مسجدالحراممشخص بوده باشد. پس مسجدالحرام در ابتدا داراى حدود مشخصى بوده است هرچند اكنون آنمحدوده اصلى، نامشخص است.
بيتى كه براى قيام، تاءسيس آن هم قيام ناس و للناس، پس بايد براى همين مقصدبزرگ در آن اجتماع نمود و منافع ناس را در همين مواقف شريف تاءمين نمود ورمى شياطينبزرگ و كوچك را در همين مواقف بزرگ انجام داد، مجرد كليد داراى بيت و سقايت حجاج وعمارت مسجدالحرام كافى نيست و مربوط به مقصد نيست، ساده بودن بيت و مسجد همچونزمان ابراهيم عليه السلام و صدر اسلام و به هم پيوستن مسلمين در آن مكان بى آلايش ووافدين بى پيرايشش هزاران مرتبه بالاتر از تزئين كعبه و بناهاى مرتفع عظيم وغافل شدن از مقصد اصلى كه قيام ناس و شهود منافع ناس ‍ است مى باشد.
((ابوطاهر قرمطى )) يكى از سران باطنيه كه درسال 311 بصره را مسخر ساخته و از كشتار و تاراجاموال مردم فروگذارى نكرد و در سال 317 با گروه انبوهى از باطنيه در موسم حج عازممكه گرديد و پس از در هم شكستن مقاومت مختصر دولتيان، وارد شهر مكه شد و مردم شهر وحجاج تازه وارد را قتل عام نمود و حتى در مسجدالحرام وداخل كعبه جوى خون روان ساخت. پيراهن كعبه را در ميان ياران خود قسمت نمود و درِ كعبه راكند و حجرالا سود را از جاى خود درآورده به يمن برد كه مدت 22سال پيش قرامطه بود.