دان دان شدن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با دان دان شدن
شد هر که خلاص از خم این رشته عمر می دان که گسیخت ریسمان عجبی
ز هجران وصل دلارام ما دان به هر جا که پیداست سوزی و سازی
گفتی که چگونهای تو بیمن دانی تو که بیتو چون توان بود
کنون گر راز دانی این چنین دان مر این اسرار هم عین الیقین دان
تو چه دانی تا که صورت نقش بست آنگه از بهر چه آورد و شکست
مرد آنرا دان که او از سرگذشت از جهان خواجهٔ قنبر گذشت