حفظ الغیب

لغت نامه دهخدا

حفظالغیب. [ ح ِ ظُل ْ غ َ ] ( ع اِ مرکب ) یادکردبخوبی غائبی را. پاس نیکنامی غائبی داشتن. کسی را در عقب او به نیکی یاد داشتن. ( آنندراج ):
شنیده اند ز من صفدران به حفظالغیب
ثنای او که صف بخل بردریده اوست.خاقانی.

فرهنگ عمید

پاس خاطر شخص غایب داشتن، در غیاب کسی از او به نیکی یاد کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) حفظ غیب
یاد کردن بخوبی غائبی را

جمله سازی با حفظ الغیب

یرومون بالاسرار فی الغیب مشهدا من الحقّ ما للنّاس منه سبیل‌
مراسم چهلم نیکا شاکرمی روز پنج‌شنبه پنجم آبان با حضور شماری از مردم در آرامستان روستای حیات الغیب، در نزدیکی پل‌دختر خرم‌آباد در شرایطی برگزار شد که مأموران امنیتی تنها پل مسیر تردد در بخش ویسیان لرستان را مسدود کردند. مادر نیکا شاکرمی در آیین چهلم دخترش در میان جمع حاضران و معترضانی که در این مراسم شرکت کردند، گفت:
ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ ای ذلک الذی صنع ما ذکر من خلق السماوات و الارض، عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الغیب الآخرة، و الشهادة الدنیا. و قیل الغیب ما غاب عن الخلق و الشهادة ما ظهر لکم. و قیل الغیب ما سیوجد و الشهادة الموجود.
چون زغیب الغیب سر از سر بتافت نور را همرنگ خود کرد آنچه یافت