و كلمه (اكمه ) به معناى كسى است كه از شكم مادر بدون چشم متولد شده باشد،گاهى هم به كسى اطلاق مى شود كه چشم داشته و سپس نابينا شده است.
مایکل چایِت در واژهنامهٔ کردی کرمانجی-انگلیسی خود نوشته که در میان کردهای ترکیه واژهٔ کرمانج به روستاییان غیرعشایر گفته میشود، اما در کردستان عراق به بخشی از بزرگان قبایل اطلاق میشود.
گاهى نيز به قسمت صدر مجلس، يا صدر مسجد و معبد، نيز اطلاق ميشود آنچه امروز بهآن محراب مى گويند كه همان محل امام جماعت است در حقيقت تعبير و معنى تازهاى است كه ازريشه اصلى گرفته شده است.
(فان اجل الله لات ) - كلمه (اجل ) به معناى غايت و نهايتى است كه زمان دين و ياهر چيز ديگرى بدان منتهى مى گردد، گاهى هم اطلاق مى شود به مجموع زمان دين، نهآخر آن، ولى استعمالش غالبا در همان معناىاول است.
(آرى به اين گروهها نمى توان عنوان علماء واهل علم را اطلاق نمود. و به هيچوجه، شايستگى دريافت چنين عنوان و نشانى را دارانيستند).