تنگ استینی

لغت نامه دهخدا

( تنگ آستینی ) تنگ آستینی. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) تهی دستی و افلاس. رجوع به بهار عجم وآنندراج شود. || دین داری. ( ناظم الاطباء ).رجوع به ماده قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.

جمله سازی با تنگ استینی

شهاب را بکمان بر نهی چو چوبۀ تیر سپهر را بحنا در کشی چو حلقۀ تنگ
به خواب دید که بابایش آمده ز سفر گرفته تنگ چو جان عزیزش اندر بر
صفای دل به‌کدورت مده ز فکر دویی که عکس‌، تنگ برآیینه کند جا را
تنگ وجگ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان خاش در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بیر سفلی، روستایی در دهستان تنگ بخش کهیر شهرستان کنارک در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
سرور من غيبت (دورى ) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ كرده و آرامشم را ازدلم ربوده.