تابش چارقطبی

فرهنگستان زبان و ادب

{quadrupole radiation} [فیزیک] تابشی که بر حسب میدان های چارقطبی الکتریکی یا مغناطیسی قابل توصیف است

ویکی واژه

تابشی که بر حسب میدان‌های چارقطبی الکتریکی یا مغناطیسی قابل توصیف است.

جمله سازی با تابش چارقطبی

می نمود از سر مستی و طرب هر ساعت سی و دو تابش پروین ز سهیل و ز قمر
چنان سوزد ز سودای غم عشق تو کز تابش دل من در میان شعله نارست پنداری
وجود عقل والا تابش نور هویت دان ظور نفس از عقل است گویم با تو ای دانا
از تابش خورشید پدید آید یاقوت زان است که بر دست تو یاقوت روان است
چنان ز تابش رخ برفروخت شعله حسن که دین و دانش و هوشم به یک شرر سوزد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرشک
سرشک
قمبل
قمبل
معشوق
معشوق
تعداد
تعداد