بیماری زایی دارویی
جمله سازی با بیماری زایی دارویی
مریضان دیار عشق خوش بیماریی دارند کسی دارو نمیخواهد، کسی مرهم نمیگیرد
آن چنان آتش رنجوری و بیماری من شعله زن گشت که امید شفا می سوزد
تاب بیماری ندارم بیش ازینها، ای فلک یا نسیم روح پرور، یا سموم جان گداز
کنون در باغ اگر باشد دگر راه پدید آرد همان بیماری ای شاه
بیماری و سهر زتنت نر کس و صبا آن میکشد بدیده و این میکشد بجان
شنیدستم دلت را کرده بیمار نگاه چشم بیماری نهانی
شُکرِ چشمِ تو چه گویم؟ که بِدان بیماری میکُنَد دَردِ مرا از رخِ زیبایِ تو خوش
بدین زاری و بیماری همی زیست نگفتی کس که بیماریت از چیست