بادیه اشام

لغت نامه دهخدا

( بادیه آشام ) بادیه آشام. [ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) نوشنده ساتگین. آشامنده بادیه شراب. در شعری که صاحب آنندراج آورده شاعر صنعت ایهام بکار برده و معنی بیابان را نیز در نظر گرفته است. صاحب آنندراج آرد: از عالم دوزخ آشام است. نورالدین ظهوری گوید:
کعبه را تشنه تری نیست ظهوری از من
شاهد من قدم بادیه آشام من است.( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( بادیه آشام ) آشامنده باده شراب

جمله سازی با بادیه اشام

سر در این بادیه چون ریگ روان ریخته است بی تائمل به بیابان جنون پا مگذار
محملی را که درین بادیه من می‌طلبم نه فلک در طلبش آبله پا می‌گردد
در سدهٔ ۱۷ میلادی درگیری‌های مکرر امپراتوری عثمانی با صفویان باعث شد تا کنترل این امپراتوری بر این استان‌ها ضعیف شود. جمعیت قبایل چادرنشین با نفوذ بادیه‌نشینان عرب از نجد عربستان افزایش پیدا کرد. فرونشاندن حملات آن‌ها به مناطق مسکونی از دست حکومت‌های محلی برنمی‌آمد.
لب در این بادیه اصلاً به سخن وانکنی به خدا هیچ دگر خنده بی‌جا نکنی
از سیر باغ و بادیه حاصل نمی برد هرکس که گردباد ز سرو روان شناخت؟
دجله و جیحون بود با تیغ تو چون بادیه بادیه بادست تو چون دجله و جیحون بود