ازار نمودن

لغت نامه دهخدا

( آزار نمودن ) آزار نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) اظهار رنجش کردن: از ما نه بحقیقت آزاری نمود. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

( آزار نمودن ) اظهار رنجش کردن

جمله سازی با ازار نمودن

و بطورى كه از سياق برمى آيد اينها همه كلام عزيز است، نه كلام شاهد، چون كار شاهدحكم كردن و داورى نمودن نيست بلكه كار عزيز است.
و اما سنت از امام خود پس آن صبر نمودن در فقر و بيمارى است كه خداوندعزوجل ميفرمايد و الصابرين - الايه.
یکی از دلایل عمده کشت نمودن کوکنار و چرس جای گندم را گرفته‌است.
ترا باید نمودن راز من باز بیار این هر که تا گردم سرافراز
پهلو تهی نمودن دریاست ساز موج خود را  دمی ز خود بدر آر از برای ما
تا دخل نباشد نتوان خرج نمودن کز بستگی گوش زبان لال برآید