قماد

لغت نامه دهخدا

قماد. [ ق ُ ] ( ع ص ) درشت اندام سطبر. ( منتهی الارب ). رجوع به قُمُد شود.

جمله سازی با قماد

بندر تیز با ناحیه قمادین در جیرفت که جایگاه بین‌المللی بازرگانان ملل گوناگونی همچون هند، چین، مصر، زنگبار، حبشه، ارمنیه و آذربایجان محسوب می‌شد، رابطه نزدیکی داشت.
سلسله کاروان‌هایی که سیصد چهارصد شتر داشتند هرگز مقطوع نمی‌شد، شترهای این کاروان‌ها یک راست به میدان عظیم و بارانداز معروف شهر که به قمادین شهرت داشت وارد می‌شد و در آنجا زانو می‌زد.
سلسله کاروان‌هایی که سیصد چهارصد شتر داشتند هرگز مقطوع نمی‌شد، شترهای این کاروان‌ها یک راست به میدان عظیم و بارانداز معروف شهر که به قمادین شهرت داشت وارد می‌شد و در آنجا زانو می‌زد.
بندر تیز با ناحیه قمادین در جیرفت که جایگاه بین‌المللی بازرگانان ملل گوناگونی همچون هند، چین، مصر، زنگبار، حبشه، ارمنیه و آذربایجان محسوب می‌شد، رابطه نزدیکی داشت.
در واقع، قمادین انبارگاه و منبع ذخیره کالاهای بازرگانانی بود که از سرزمین‌های مختلف، رو به سوی کرمان حرکت می‌کردند. ابوحامد کرمانی، در باب این مکان، چنین ذکر می‌کند:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرزمین یعنی چه؟
سرزمین یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز