صمصام السلطنه

صمصام السلطنه، با نام اصلی نجفقلی خان، فرزند حسینقلی خان ایلخانی و از رهبران برجسته ایل بختیاری بود که در جنبش مشروطه‌خواهی ایران نقش بسیار مهمی ایفا کرد. در دوران استبداد محمدعلی شاه، زمانی که مشروطه‌خواهان اصفهان به دنبال حمایت از سوی ایل بختیاری بودند، محمدعلی شاه وی را از حکومت بختیاری برکنار کرد و سردار ظفر را جایگزین او نمود. در این شرایط، مشروطه‌خواهان از صمصام السلطنه درخواست کمک کردند. او نیز با فراخوانی خوانین بختیاری و برگزاری جلساتی در شلمزار، تصمیم به قیام علیه دولت گرفت. صمصام به کدخدایان و ریش‌سفیدان طوایف دستور داد تا نیروهای سواره و پیاده جمع‌آوری کنند. همچنین، او مکاتبات مستمری با حاجی آقا نورالله اصفهانی داشت و گزارش‌های مربوط به وضعیت را به ایشان ارائه می‌کرد تا در زمان مناسب، اصفهان را از کنترل اقبال‌الدوله، حاکم منصوب محمدعلی شاه، خارج سازند.

در نهم ذیحجه ۱۳۲۶ هجری قمری، نیروهای بختیاری وارد اصفهان شدند و دو روز پس از فتح شهر، صمصام السلطنه به همراه سواره و پیاده‌نظام خود وارد اصفهان شد. پس از این پیروزی، محمدعلی شاه سه نماینده را به اصفهان فرستاد تا صمصام السلطنه و ضرغام را به بازگشت به بختیاری متقاعد کنند. اما آزادی‌خواهان تهران با اطلاع از این موضوع، مجدالاسلام کرمانی را به اصفهان فرستادند تا نقشه‌های فرستادگان شاه را بی‌اثر کند.

محمدعلی شاه که از قیام بختیاری‌ها و سایر مردم ایران به وحشت افتاده بود، مجدداً فرمان انتخابات و تشکیل مجلس شورای ملی را صادر کرد. اما مردم که دیگر به وعده‌های او اعتمادی نداشتند، این پیشنهاد را نپذیرفتند. در نتیجه، نیروهای بختیاری از یک سو و سپهدار از سوی دیگر، برای فتح تهران به راه افتادند و در نهایت به این هدف دست یافتند.

لغت نامه دهخدا

صمصام السلطنه. [ ص َ مُس ْ س َ طَ ن َ ] ( اِخ ) نجفقلی خان فرزند حسینقلی خان ایلخانی و از سران ایل بختیاری است که در قیام علیه استبداد و برقراری مشروطیت خدمات شایانی کرده است. هنگامی که محمدعلی شاه با طرفداران مشروطیت به مخالفت برخاست، مشروطه خواهان اصفهان درصدد برآمدند از ایل بختیاری کمک بگیرند. در این وقت بفرمان محمدعلی شاه صمصام السلطنه از حکومت بختیاری عزل شد و سردار ظفر بجای او منصوب گردید. مشروطه خواهان نامه ای به صمصام نوشته و از او استمداد کردند. صمصام از خوانین بختیاری دعوتی کرد و در شلمزار جلسه هائی تشکیل شد،سرانجام تصمیم گرفتند که علیه دولت قیام کنند. صمصام السلطنه به عموم کدخدایان و ریش سفیدان طوایف دستور داد که هر اندازه ممکن است سوار و پیاده فراهم کنند.از طرفی پیوسته بین او و مرحوم حاجی آقا نوراﷲ اصفهانی مکاتبات برقرار بود و صمصام مرتباً اوضاع را گزارش می داد تا در موقع مناسب به اصفهان رو آورند و شهر را از تصرف اقبال الدوله حاکم محمدعلی شاه خارج سازند.روز نهم ذی حجه 1326 هَ. ق. بختیاریها وارد اصفهان شدند و دو روز پس از فتح اصفهان صمصام السلطنه با عده ای سوار و پیاده وارد شهر شد. چند روز پس از فتح این شهر سه تن از فرستادگان محمدعلی شاه به اصفهان آمدند تا بهر ترتیبی که ممکن است صمصام السلطنه و ضرغام را به مراجعت به بختیاری وادارند، لیکن آزادیخواهان تهران مطلع شده مجدالاسلام کرمانی را به اصفهان فرستادند تا اقدامات فرستادگان شاه را خنثی کند. محمدعلی شاه از قیام بختیاریها و دیگر مردم ایران هراسان شده و مجدداً فرمان انتخابات و تشکیل مجلس شورای ملی را صادر کرد، ولی مردم چون به وعده های او اطمینانی نداشتند، نپذیرفتند و بختیاریها از یک طرف و سپهدار از طرف دیگر برای گرفتن تهران روانه شدند. محمدعلی شاه مفخم و سردار جنگ و سردار ظفر را مأمور ممانعت بختیاریان کرد، ولی اینان که از محمدعلی شاه دل خوشی نداشتند ترتیب کار را چنان دادند که آنها از یک طرف به اصفهان بروند و خوانین از راه دیگر به تهران حرکت کنند. نمایندگان روس و انگلیس در بین راه با صمصام و سردار اسعد مذاکره کردند که اگر خوانین برگردند، آنها ضمانت می کنند محمدعلی شاه رژیم مشروطه را برگرداند، ولی خوانین گفتند: درباریان فاسد مانع این کار خواهند شد و نمایندگان بی نتیجه برگشتند؛ پس از این ملاقات سردارو صمصام تلگرافی توسط وزیر مختار اطریش به عموم سفرای خارجه مخابره کردند که منظور بختیاریها استیفای حقوق حقه ملت ایران است و با نظم و آرامش وارد تهران خواهند شد. مقارن طلوع آفتاب روز اول رجب 1327 هَ.ق. قشون بختیاری از دروازه یوسف آباد به تهران درآمد و بدون برخورد بمقاومت از خیابان شاه آباد وارد بهارستان گردید. سپس تصادماتی بین مجاهدان و قوای دولتی روی داد. در این حال، محمدعلی شاه ناچار شد به سفارت روس پناهنده گردد. پس از فتح تهران صمصام السلطنه رابه حکومت اصفهان فرستادند. بعدها صمصام به ریاست وزراء ایران نیز نائل گردید و کابینه وی در 19 رجب سال 1336 هَ. ق. / 11 ثور 1297 تشکیل شد و سپس از کاربرکنار گشت و وثوق الدوله به ریاست وزراء رسید ( جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری تألیف نوراﷲ دانشور علوی و ایران در جنگ بزرگ تألیف مورخ الدوله سپهر ).

فرهنگ فارسی

بختیاری نجفقلی خان بن حسینقلی خان بن جعفر قلی خان بن حبیب الله خان بن ابدال خان از سران ایل بختیاری و از رجال اواخر قاجاریه و مشروطه [ و. ۱۲۶۹ ه.ق. - ف. ۱۳۴۹ ه. ق. ) وی در قیام علیه استبداد و برقراری مشروطیت کوشش بسیار کرد. هنگامی که محمد علی شاه با طرفداران مشروطیت بمخالفت در صدد بر آمدند از ایل بختیاری یاری بخواهند. در این وقت بفرمان محمد علی شاه صمصام السلطنه از حکومت بختیاری عزل شد و سردار ظفر بجای او منصوب گردید. مشروطه خواهان نامه ای بصمصام نوشتند و از او استمداد کردند.وی با همراهی خوانین ایل علیه دولت قیام کرد. در ۹ ذی الحجه ۱۳۲۶ ه.ق. بختیاران وارد اصفهان شدند.نمایندگان محمد علی شاه کوشیدند وی ضرغام را به بختیاری باز گردانند ولی مشروطه خواهان از اقدامات آنان جلوگیری کردند. محمد علی شاه از قیام بختیاریان و دیگر مردم ایران هراسان شده مجددا فرمان انتخابات و تشکیل مجلس شورای ملی را صادر کرد ولی مردم چون اطمینان نداشتند نپذیرفتند و بختیاریان از اصفهان و سپهدار از رشت برای تصرف تهران عازم پایتخت شدند. محمد علی شاه امیر مفخم و سردار جنگ و سردار ظفر را مامور ممانعت بختیاریان کرد ولی اینان عمدا تعلل کردند. نمایندگان روس و انگلیس در بین راه با صمصام و سردار اسعد مذاکره کردند که در صورت مراجعت آنان ایشان ضمانت می کنند که محمد علی شاه از حکومت مشروطه تبعیت کند ولی خوانین نپذیرفتند و مقارن طلوع آفتاب روز اول رجب ۱۳۲۷ ه.ق. قشون بختیاری از دروازه یوسف آباد بتهران در آمد و بدون برخورد بمقاومت از خیابان شاه آباد وارد بهارستان گردید. سپس تصادماتی بین مجاهدان و قوای دولتی روی داد.در این حال محمد علی شاه ناگزیر شد بسفارت روس پناهنده گردد. پس از فتح تهران صمصام السلطنه را بحکومت اصفهان فرستادند. بعد ها وی بسمت ریاست وزرائ ایران انتخاب شد و کابینه او در ۱۹ رجب ۱۳۳۶ ه.ق./ ۱۱ ثور ۱۲۹۷ ه.ش. تشکیل شد. وثوق الدوله در ۲۹ شوال ۱۳۳۶ ه.ق./ ۱۶ اسد ۱۲۹۷ ه.ش. جانشین او شد ولی صمصام السلطنه استعفا نداد و از آن پس نیز خود را رئیس الوزرائ می دانست.

جمله سازی با صمصام السلطنه

صمصام السلطنه با مشاهده اين وضع دستور توقيف و تبعيد مدرس مبارز را صادر كرد اما وقتى ماجراى تبعيد اين فقيه به گوش مردم اصفهان رسيد كسب و كار خود را تعطيل و به دنبال مدرس حركت كردند. اين وضع كارگزاران صمصام را بشدت نگران كرد و خشم مردم حاكم اصفهان را ناگزير به تسليم نمود و با اجبار و از روى ناچارى در اخذ ماليات و ديگر رفتارهاى خود تجديد نظر كرد و مدرس هم در ميان فريادهاى پرخروش مردم كه مى گفتند ((زنده باد مدرس )) به اصفهان بازگشت.