گیاه شیر

لغت نامه دهخدا

گیاه شیر. ( اِ مرکب ) شیره گیاه. گیاشیر. رجوع به گیاشیر شود.

فرهنگ عمید

= گیاشیر

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شیر. گیاه ( مطلقا ) عصار. نبات. ۲ - هر نباتی که در وقت بریدن آن از آن شیری بیرون آید مانند برگ درخت انجیر.
شیره گیاه. گیاه شیر

جمله سازی با گیاه شیر

بدان که ضد این صفت، بزرگی نفس و محکمی دل است و علامت آن، آن است که آدمی تحمل کند آنچه را که بر او وارد می شود، و مانند گیاه ضعیف، با هر بادی متزلزل نگردد و چون موش و روباه با هر حرکت پائی به چپ و راست ندود، بلکه چون کوه پا بر جای که چون بادهای مخالف بر او وزد التفات نکند، و چون شیر قوی پنجه از حمله دلاوران رونگرداند
نبود آب شیرین در جزیره همواره یکی از مشکلات اصلی و مانع استقرار دائمی در این سرزمین بوده‌است. اگرچه گاهی اوقات باران‌های شدیدی می‌بارد، اما ممکن است عدم بارش تا هشت ماه یا بیشتر ادامه داشته باشد. میانگین بارندگی بلند مدت (در سالهای ۱۸۲۱–۱۹۱۲) حدود ۶۰ میلیمتر (۲٫۴ اینچ) در سال بود، در پریم پوشش گیاهی بسیار کمیاب است.
نه خورده گیاه باغ و بستان نزمام مکیده شیر پستان