عیب بردن. [ ع َ / ع ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) ظاهر کردن عیب. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). آشکارا کردن بدی و ظاهر ساختن رسوایی و بدنامی کسی را. ( ناظم الاطباء ): پرده مردم دریدن عیب خود بنمودن است عیب خود می پوشد از چشم خلائق عیب پوش.صائب ( دیوان چ امیری فیروزکوهی ص 625 ).
فرهنگ فارسی
ظاهر کردن عیب آشکارا کردن بدی و ظاهر ساختن رسوایی و بدنامی کسی را
جمله سازی با عیب بردن
لیک عیبی نبود ران ملخ بردن مور زی سلیمان، که برین قاعده رسمی کهن است