رسوم دار

لغت نامه دهخدا

رسوم دار. [ رُ ] ( نف مرکب ) کسی که علاوه بر مواجب، وظیفه دیگر داشته باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کسی که علاوه بر مواجب وظیفه دیگر داشته باشد.

جمله سازی با رسوم دار

فراياد: روزگار و مردم آن، به فساد كشيده شده اند و كسانى عهده دار تدريس اند كهدانششان كمتر است و نادانى شان بيشتر و پايگاه دانش و دانشمندان به انحطاط گراييدهاست و رسوم دانش نزد دانش خواهان نابود شده است.

وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ نه عالم بود و نه آدم، نه رسوم و آثار بود، و نه در دار دیّار، که او کار ساز و خداوند مهر کار بود، رقم دولت بر تو می کشید

صحبت اصلی شاعر، از مردمی قوی اراده، شأن آنها، و جان‌فشانی آن‌ها برای آزادی است. نمایشنامه‌ای به نام «رد شده» (۱۸۹۴) تحت تأثیر همین مضامین بوده‌است. واژا پشاولا، آداب و رسوم ریشه دار اهالی پشاوی، خلوص، صفا و پاکی آنها، عدم انحطاط آن‌ها و مقایسهٔ اینها را با ارزش‌های چیزی که او «تمدن غلط» می‌شمارد، به شعر درآورده است.
يكى ديگر (86) از آن رسوم اين بود كه مردى با زنى ازدواج مى كرد و براى او احيانامهر سنگينى قرار مى داد، اما همين كه از او سير مى شد و هواى تجديد عروسى به سرشمى زد زن بيچاره را متهم مى كرد به فحشا و حيثيت او را لكه دار مى كرد و چنين وانمود مىكرد كه اين زن از اول شايستگى همسرى مرا نداشته و ازدواج بايد فسخ شود و من مهرىكه داده ام بايد پس ‍ بگيرم. قرآن كريم اين رسم را نيز منسوخ كرد و جلو آن را گرفت.

مخالفت جوانان انقلابى با آداب و رسوم اجتماعى، ريشه دار و عميق است و منشاء آن، تنها عواطف دوران شباب و تجدد خواهى، يا مخالفت با تقليد و تخيلات جوانى نيست، بلكهدر نهاد آنان انگيزه هاى مطلوب و نامطلوبى وجود دارد كه پيوستن مجموع آنها به يكديگر، باعث سرپيچى و تخلفشان از روش هاى اجتماعى مى گردد.