ذو رای

لغت نامه دهخدا

ذورای. ( ع ص مرکب ) خداوند رای: و او «جمیل بن معمر» مردی بود عاقل و ذورای و حافظ. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ص 295 ).

فرهنگ فارسی

خداوند رای.

جمله سازی با ذو رای

پسندیده رایی که بخشید و خورد جهان از پی خویشتن گرد کرد
شاه فرا آسمان همت والای تست بر ز برش ماه و مهر روی تو و رای تست
با نور و تاب فکرت تو آفتاب نیست آن را نظیر رای تو خواندن صواب نیست
ز خواندن بیفزایدت رای و هوش ز دیدن شگفت آیدت روی و گوش
کسی را به پیگار او پای نیست به ناورد او تاختن رای نیست