خمیازه بر چیزی
جمله سازی با خمیازه بر چیزی
به عبرت عمرها سیر خرابات هوس کردم جنون میخندد از خمیازه بر مستان مغرورش
مستی و خمیازه بر خون دل ما می کشی صد خم می داری و حسرت به مینا می کشی
از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد چاکهای سینهام خمیازه بر خنجر کشد
از کفم سررشتهٔ پرواز بیرون رفته است گر گشایم بال را، خمیازه بر پر میکشم
می کشم خمیازه بر آغوش در آغوش یار همچو مرکز از خط پرگار دور افتاده ام