خمیازه بر چیزی

لغت نامه دهخدا

خمیازه بر چیزی کشیدن. [ خ َم ْ زَ / زِ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) در آرزو و اشتیاق چیزی بودن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).

جمله سازی با خمیازه بر چیزی

به عبرت عمرها سیر خرابات هوس کردم جنون می‌خندد از خمیازه بر مستان مغرورش
مستی و خمیازه بر خون دل ما می کشی صد خم می داری و حسرت به مینا می کشی
از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد چاک‌های سینه‌ام خمیازه بر خنجر کشد
از کفم سررشتهٔ پرواز بیرون رفته است گر گشایم بال را، خمیازه بر پر می‌کشم
می کشم خمیازه بر آغوش در آغوش یار همچو مرکز از خط پرگار دور افتاده ام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال پی ام سی فال پی ام سی فال کارت فال کارت فال حافظ فال حافظ