اتجر

لغت نامه دهخدا

اتجر. [ اَ ج َ ] ( ع ن تف ) ماهرتر در تجارت. و منه: اتجرُ من عقرب. ( و عقرب نام بازرگانی است ).

جمله سازی با اتجر

( زراره عن الصادق عليه السلام: ان رجلا اتاهفقال اننى لا احسن ان اعمل عملا بيدى و لا احسن ان اتجر و انا محارف محتاجفقال اعمل و احمل على راسك و استغن عن الناس. (1005) )
من اتجر بغير فقه، فقد ارتطم فى الربا (42). يعنى آن كس كه بدون آگاهىاز مسائل فقهى دست به كار بازرگانى بزند، در لجنزار ربا گرفتار آيد. و نيز: آنحضرت در وصف قرآن فرموده است: ربيعا لقلوب الفقهاء يعنى قرآن بهاردل دانشمندان است (43).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال شمع فال شمع فال امروز فال امروز استخاره کن استخاره کن