مستقرض

لغت نامه دهخدا

مستقرض. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استقراض. وام خواهنده. قرض خواهنده از کسی. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به استقراض شود.

جمله سازی با مستقرض

در تجارات عمل هیچ به جز نقصان نیست گر نه سرمایة آن از تو بود مستقرض
مساءله 6 - در صحت قرض اين شرط معتبر است كه قبض و اقباض صورت بگيرد، ودر غير اينصورت بصرف خواندن، عقدش مستقرض مالك قرض ‍ نمى شود و بعد از قبضمالك مى شود هرچند كه در آن تصرف نكرده باشد.
مساءله 7 - اقوى آن است كه قرض عقدى لازم است و قرض دهنده نمى تواند آن رافسخ نموده عين مال قرض را به فرضى كه موجود باشد از مستقرض ‍ پس بگيرد مقترشهم نمى تواند آن را فسخ نموده در قيميات عينمال قرض را پس بدهد، بله قرض دهنده مى تواند به قرض گيرنده مهلت ندهد و از اوبخواهد كه آن را اداء كند هرچند كه حاجتش از آن برنيامده باشد و هرچند زمانى كه براىبرآوردن حاجت از آن مال لازم است نگذشته باشد.
قرض عبارت است از تمليك مالى به ديگرى به عنوان ضمانت به اينكه او آنمال را به عهده بگيرد كه عين آن و يا مثل و يا قيمت آن را بپردازد، در اين معامله دهندهمال را مقرض و گيرنده را مقترض و نيز مستقرض ‍ مى نامند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محتمل
محتمل
گرایش
گرایش
اسکل
اسکل
فال امروز
فال امروز