عطوس. [ ع َ ] ( ع ص، اِ ) عطسه کننده. || اللُجَم العطوس؛ مرگ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دارویی باشد که عطسه آرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). داروهایی که در بینی دمند تا انسان را به عطسه وادارد. ( از بحر الجواهر ). دوائی که در بینی دمند تا عطسه آورد. ( مخزن الادویه ). انفیه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ج، عطوسات. رجوع به عطوسی شود.
جمله سازی با عطوس
با وجود گرد راهت ایمن است از سکته چرخ کآسمان را بر دماغ از این عطوس آمد عطاس