دریانوش

لغت نامه دهخدا

دریانوش. [ دَرْ ] ( نف مرکب ) دریانوشنده. دریاکش. کنایه از شراب خواری است که زود مست نشود. و رجوع به دریا کش شود.

فرهنگ عمید

کسی که شراب بسیار بخورد و مست نشود، شراب خوار.

فرهنگ فارسی

دریا نوشنده. دریا کش

جمله سازی با دریانوش

در این سانحه، دولت‌مردان وقت ایران یعنی سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور، حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی، سید محمدعلی آل هاشم امام جمعه تبریز و نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی، سید مهدی موسوی رئیس یگان حفاظت رئیس‌جمهور و سه خلبان بالگرد با نام‌های سید طاهر مصطفوی، محسن دریانوش و بهروز قدیمی کشته شدند.