درزم

لغت نامه دهخدا

درزم. [ دَ رَ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان روضه چای بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 10 هزارگزی شمال باختری ارومیه و یک هزارگزی شمال راه ارابه رو ارومیه به موانا، با 150 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

جمله سازی با درزم

اين احتمال نيز در معنى آيه داده شده است كه اشاره به دو گروه مختلف مى كند گروهى درزمان نوح بودند و دعوت او را تكذيب كردند و گروهى كه بعد از آنها به وجود آمدند باانكار و تكذيب پيامبران راه آنان را پيمودند،
حاج میرزا محمدحسن شیخ‌الاسلام (فوت ۱۲۷۰ ه‍.ش) (فوت ۱۳۰۹ ه‍.ق) از روحانیان و رجال حکومتی اصفهان (شیخ‌الاسلام اصفهان) درزمان ناصرالدین شاه و دوران حاکمیت ظل السلطان در اصفهان بود
اگر وصال همی خواست درزمان می یافت ورانبساط همی کرد دل مجالی داشت
29 - يوسف بن ابى نصر دمشقى در سال 699 درزمان تاتاريان در دمشق از دنيا رفت.بدنش را در تابوتى نهادند. چون امنيت به مردم برگشت، آن را به يثربمنتقل كرده، آن جا دفن كردند.(55)
آه عاشق درزمان خط دو بالا می شود دربهاران سرو بالا میکشد بی اختیار