لغت نامه دهخدا
خوار و ذلیل. [ خوا / خا رُ ذَ ] ( ترکیب عطفی، ص مرکب ) ذلیل. بدبخت. بی قدر. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خوار و ذلیل. [ خوا / خا رُ ذَ ] ( ترکیب عطفی، ص مرکب ) ذلیل. بدبخت. بی قدر. ( یادداشت بخط مؤلف ).
ذلیل بدبخت
💡 گشتهام پیشِ خلق خوار و ذلیل زان که نه ریش دارم و نه سبیل
💡 مرا که «ترکی» خوار و ذلیل و مسکینم بزرگوار خدایا! به خویش وامگذار
💡 امان دهد ز بلا دوستان ایشان را عدویشان همه خوار و ذلیل و زار و نزار
💡 تا به کی گردم بر خاک درت خوار و ذلیل تا به کی باشم در دست غمت زار و نزار
💡 در آن جا به هر کار پست و رذیل همی بگذرانند خوار و ذلیل
💡 گه عزیزی را به یکدم می کنی خوار و ذلیل گاه خواری را همی سازی عزیز و محترم