پاکیزه مرد

لغت نامه دهخدا

پاکیزه مرد. [ زَ / زِ م َ ] ( اِ مرکب ) پاک مرد. صالح:
زمانی بیاید که پاکیزه مرد
شود خوار چون آب دانش بخورد.فردوسی.

فرهنگ عمید

۱. مرد پاک دامن، پاک مرد.
۲. صالح.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پاک مرد
پاک مرد صالح

جمله سازی با پاکیزه مرد

زمانی بیاید که پاکیزه مرد شود خوار چون آب دانش بخورد