ماه رخساره

لغت نامه دهخدا

ماه رخساره. [ رُ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) ماه رخسار. ماهرخ. رجوع به ماه رخسار و ماهرخ شود.

فرهنگ فارسی

ماه رخسار

جمله سازی با ماه رخساره

بهر طلوع ماه رخساره اش از سپهرِ زین اختر طبع آتشین مطلع دیگر آورد
آن شوخ که دل خراب نظاره اوست چشمم حیران ماه رخساره اوست
دگر گفت کاین ماه رخساره کیست ستاده برین دشت از بهر چیست
به ناخن می کند از رشک رویش ماه رخساره دروغ است این که می گویند مه بر رخ کلف دارد