مافیها

لغت نامه دهخدا

مافیها. ( ع اِ مرکب ) آنچه در آن است: دنیا و مافیها، دنیا و آنچه در آن است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

دنیا و مافیها

جمله سازی با مافیها

نیست در دلبستگی‌ها نشئه‌ای در باده هم هست با وارستگی دنیا و مافیها شراب
هر بنا باشد برای حق گر از حق نگذری بهر بانی بهتر از دنیا و مافیها بود
هر کرا باشد قسیم نار و جنت مقتدا راضی از دنیا و مافیها به قسمت می شود
هست در عالم مسلّم هرکه ننگ عالم است خاک عالم بر سر دنیا و مافیها کند
گر فقیری چشم از دنیا و مافیها بپوش کسوت درویش پنداری نمد پوشی بس است
در کفم کم از کاهی است این سپهر و مافیها خصم اگر بود کوهی میر بایمش از جا