خانه

خانه

خانه بازی، فضایی است که به منظور بازی و سرگرمی کودکان طراحی شده است. این مکان‌ها شامل تجهیزات و امکانات متنوعی مانند سرسره، تاب، و وسایل بازی هستند که به تقویت مهارت‌های حرکتی و اجتماعی کودکان کمک می‌کنند.

خانه‌های بازی می‌توانند در محیط‌های داخلی یا خارجی قرار داشته باشند و به عنوان یک مکان امن برای کودکان برای تعامل با همسالان و تجربه بازی‌های خلاقانه عمل می‌کنند. این فضاها نه تنها برای سرگرمی، بلکه برای یادگیری و توسعه اجتماعی کودکان نیز اهمیت دارند.

والدین می‌توانند با خیال راحت فرزندان خود را به خانه‌های بازی ببرند تا در محیطی شاداب و ایمن به بازی بپردازند.

لغت نامه دهخدا

( خانة ) خانة. [ ن َ / ن ِ ] ( ع مص ) دغلی و نادرستی کردن. ( آنندراج ). رجوع به «خیانت » شود.
خانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. ( ناظم الاطباء ). سرا. منزل. مستَقَرّ: 
برگزیدم بخانه تنهایی 
از همه کس درم ببستم چست.شهیدبلخی.کنون همانم و خانه همان و شهر همان 
مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ.رودکی.سبک پیرزن سوی خانه دوید
برهنه به اندام او درمخید.ابوشکور بلخی.

فرهنگ معین

(نِ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - اتاق. ۲ - سرای، دار.،~ بخت رفتن کنایه از: شوهر کردن.

فرهنگ عمید

۱. بنایی که انسان، به ویژه خانواده در آن زندگی می کند، منزل.
۲. جایی که جانوران در آن زندگی می کنند، لانه، کنام.
۳. هریک از چندضلعی های موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه.
۴. [قدیمی] اتاق.
۵. مکان انجام دادن کاری، مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن، و عبادت کردن در کلمات «آهنگرخانه»، «تیمارخانه»، «چاپخانه»، و «عبادتخانه».
۶. (نجوم ) [قدیمی] هریک از بخش های ناهموار منطقةالبروج.
۷. [قدیمی] اتاق.
* خانهٴ باد: (نجوم ) [قدیمی، مجاز] برج میزان: سنبلهٴ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانهٴ باد اختیار (خاقانی: ۱۸۳ ).
* خانه خانه: (قید )
۱. خانه به خانه.
۲. (صفت ) دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج.
* خانهٴ خدا: [مجاز]
۱. کعبه.
۲. مسجد.
* خانهٴ کمان: [قدیمی] سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن می گذرانند، کمان خانه.

فرهنگ فارسی

چهاردیواری، اطاق، منزل، مکان، نشیمن
(اسم ) ۱ - اطاق بیت. توضیح از متون قدیم بر میاید که (( خانه ) ) و (( سرای ) ) با هم فرق دارند: خانه بمعنی اطاق است و سرای بمعنی حالی. خانه و دار عربی بمعنی مجموع محوطه ای که شامل اطاقها و حیاط و غیره است. ۲ - سرای دار. ۳ - جایی که در آن زیست کنند منزل ماوی. ۴ - زن زوجه. ۵ - خودی خود که غیب وجود است.
موضعی است در سرحد ایران و عراق بر سر راه قدیمی که عراق و سوریه را بایران مربوط می سازد.

دانشنامه آزاد فارسی

خانِه
اصطلاحی معادل نیم جمله در موسیقی قدیم ایران. در گذشته، هنگامی که برروی شعر آهنگی ساخته می شد، موسیقی معادل هر مصراع را خانه می گفتند. خانۀ پیشرو نام یکی از فرم های قدیم موسیقی است. یکی از خانه های پیشرو را که تکرار می شده و در اصطلاح امروز حالت ترجیع داشته، زخمه می نامیدند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به محل سکونت خانه می گویند و از احکام مرتبط با عنوان خانه در باب های طهارت، صلات، زکات، خمس، حج، جهاد، تجارت، دین، صلح، اجاره، نکاح، اطعمه و اشربه و دیات سخن گفته اند.
دفن کردن میت در خانه، مکروه است.
کراهت تخلی در جلوی خانه
تخلی جلو در خانه ها، کراهت دارد.
نماز در خانه
قرار دادن جایی در خانه برای نماز، گفتن اذان در خانه و برای زن، نماز گزاردن در خانه، بلکه پستوی آن مستحب است. بنابر قول مشهور، نمازهای نافله را در خانه گزاردن افضل از مسجد است.
← کراهت نماز خواندن در خانه مجوسی و خانه دارای سگ
...
[ویکی فقه] خانه (فقه). به محل سکونت خانه می گویند و از احکام مرتبط با عنوان خانه در باب هاى طهارت، صلات، زکات، خمس، حج، جهاد، تجارت، دین، صلح، اجاره، نکاح، اطعمه و اشربه و دیات سخن گفته اند.
دفن کردن میت در خانه، مکروه است.
العروة الوثقی، ج۲، ص۱۲۸.
تخلی جلو در خانه ها، کراهت دارد.
جواهر الکلام، ج۲، ص۶۱-۶۲.
قرار دادن جایى در خانه براى نماز،
العروة الوثقی، ج۲، ص۴۰۱.
...
[ویکی فقه] خانه (قرآن). در آیات قرآن کریم خانه موضوع برای احکام ودستورات الهی قرار گرفته است.
خانه، اتاق، بیت، جایی که در آن زیست کنند. خانه مکانی برای استراحت و زندگی کردن است که معمولا بیش از یک نفر چه گروه و یا خانواده از آن استفاده می کنند.این مکان در آیات قرآن متعلق احکامی در اسلام قرار گرفته است که قرآن به برخی از آن احکام اشره دارد.
عناوین مرتبط
آداب ورود به خانه (قرآن)، اخراج از خانه (قرآن)، خانه سازی (قرآن)، خانه محمد (قرآن)، خانه های رفیع (قرآن)، خانه های قوم ثمود (قرآن)، خانه های قوم عاد (قرآن)، خانه های همسران محمد (قرآن)، خروج از خانه (قرآن).

جملاتی از کلمه خانه

ز سودای خودم دیوانه کردی به غم های خودم همخانه کردی
هرچه اندر خانه ای فرزانه است سربسر مانند صاحبخانه است
نزد ای شمع در فانوس آتش سوز بسیارت نه ای  چون من، که کمتر آتشِ من خانه می‌سوزد
بدیشان چنین گفت کاین سبزجای پر از خانه و مردم و چارپای
تو کز دریچه ی خورشید سر بدر کردی کجا پسند کنی خانه ی خراب کسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم