ولایت

واژه ولایت در زبان فارسی و عربی به معنای قدرت، سرپرستی، و حکومت بر دیگران است. این مفهوم می‌تواند به رهبری و مدیریت یک گروه یا جامعه اشاره داشته باشد، جایی که فرد یا نهادی مسئولیت هدایت و نظارت بر امور دیگران را بر عهده دارد.

در قرآن و حدیث

در متون دینی اسلامی، به ویژه در قرآن و حدیث، این واژه به معنای سرپرستی الهی، رهبری پیامبران و امامان و نیز به معنای حمایت و پشتیبانی از مؤمنان به کار می‌رود. به عنوان مثال، در قرآن کریم، خداوند به عنوان ولی مؤمنان معرفی شده است که بر زندگی و سرنوشت آن‌ها نظارت دارد.

ولایت فقیه

در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، مفهوم ولایت فقیه به یکی از اصول اساسی حکمرانی اشاره دارد. بر اساس این مفهوم، فقیه جامع‌الشرایط (فقیه دارای شرایط علمی و اخلاقی) به عنوان نماینده امام زمان (عج) و ولی‌فقیه، مسئولیت رهبری و نظارت بر امور جامعه را بر عهده دارد. این نوع حکومت به معنای داشتن اختیارات قانونی و اجرایی برای هدایت جامعه و اجرای احکام اسلامی است.

در فقه اسلامی

در فقه اسلامی، این کلمه به معنای اختیارات و مسئولیت‌هایی است که بر عهده ولی (سرپرست) قرار دارد. این می‌تواند شامل ولایت بر امور مالی، ازدواج، تربیت فرزندان و دیگر جنبه‌های زندگی اجتماعی باشد. به طور خاص، در مورد کودکان، دیوانگان و اشخاصی که قادر به مدیریت امور خود نیستند، ولی (سرپرست قانونی) مسئولیت‌های خاصی دارد.

لغت نامه دهخدا

ولایت. [ وَ / وِ ی َ ] ( ع اِ ) ولایة. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط )( اقرب الموارد ). رجوع به ولایة شود. || حکومت و امارت سلطان. ( غیاث اللغات ). پادشاهی. ( مهذب الاسماء ). امارت و سلطان. ( اقرب الموارد )

فرهنگ معین

(وِ یَ ) [ ع. ولایة ] ۱ - (اِمص. ) فرمانروایی، پادشاهی. ۲ - (مص ل. ) حکومت کردن، تسلط داشتن.
(وَ یَ ) [ ع. ولایة ] (اِ. )۱ - بخش هایی از یک کشور که یک نفر والی بر آن ها فرمانروایی کند. ۲ - شهرستان. ج. ولایات.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] زادگاه.
۲. منطقه.
۳. [منسوخ] شهر و توابع آن که یک نفر والی بر آن فرمانروایی می کرد، برابر با شهرستان کنونی.
۴. [قدیمی] کشور.
۵. (اسم مصدر ) [قدیمی] حکومت کردن، فرمانروایی.
۶. (تصوف ) ولی بودن، مقام ولی.

فرهنگ فارسی

فرمانروایی بریک شهریاایالت یاوالی بودن، ولایات
۱-(مصدر ) حکومت کردن. ۲- تسلط داشتن. ۳- (اسم ) حکومت امارت: ((ابونصر... برملک واقف بود... وقانون ولایت از اواستکشاف واستنطاق مینمود. ) ) ۴- تسلط. ۵- (اسم ) مجموع. شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود. ۶- سرزمین خطه. ۷- مقام ول که پس ازمقام نبی ( نبوت ) قراردارد. یا شاه ولایت. لقب علی علیه السلام بن ابی طالب جمع: ولایات. یا ولایت عهد. شغل ومقام ولی عهد

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: ولاء) در لغت به معنای نزدیکی کامل دو چیز، دوستی، تصدی و صاحب اختیاری. در کاربرد قرآنی، بر دو گونه است: ولاء منفی، ولاء مثبت. ولاء منفی سرپرستی غیر مسلمانان بر مسلمانان است که از نظر قرآن کریم مذموم و مطرود است. ولاء مثبت (یا اثباتی) را نیز بر دو گونه دانسته اند: ولایت عام، ولایت خاص. ولایت عام ناظر بر محبت و وداد قلبی بین مسلمانان و نوعی تعهد و مسئولیت در زمینۀ حسن روابط آنان با یکدیگر است. ولایت خاص، ولایت اهل بیت (ع) است. ولایت در این معنا، بر چهار گونه است: ۱. ولایت محبت یا قرابت: به این معنا که اهل بیت خاندان پیامبرند و مردم توصیه شده اند نسبت به آن ها به طور خاص، علاوه بر آن چه ولایت عام اقتضا می کند، محبت بورزند و آن ها را دوست بدارند. این موضوع مورد تأکید قرآن و روایات اسلامی است و اختصاص به شیعیان نیز ندارد (جز ناصبی ها که دشمن اهل بیت اند). ۲. ولایتِ امامت و پیشوایی: به این معنا که دیگران باید آن ها را الگوی رفتار خویش قرار دهند و از آن ها پیروی کنند و دستورات دینی را از آن ها بیاموزند. به عبارت دیگر، زعامت و مرجعیت دینی. این مقام مستلزم عصمت است و چنین کسی قول و عملش سند و حجت است. این مقام در قرآن کریم برای پیامبر اکرم (ص) اثبات شده و بعد از وی به اهل بیت رسیده است. ۳. ولایتِ زعامت: یعنی حق رهبری اجتماعی و سیاسی. پیامبر اکرم (ص) در زمان حیات خود زمام رهبری اجتماع را در دست داشت و زمامدار یا «ولیّ امر مسلمین» بود و پس از ایشان براساس دلایلی که اقامه شده به اهل بیت رسیده است که ریشۀ بحث خلافت میان شیعه و سنی است. ۴. ولایتِ تصرف یا ولایتِ معنوی: این نوع ولایت بالاترین مراحل ولایت است و آن، نوعی اقتدار و تسلط فوق العادۀ تکوینی است که براثر پیمودن راه کمال و رسیدن به مقام قرب حاصل می شود. چنین فردی که معنویت انسانی در وی متمرکز است، قافله سالار معنویات، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می شود و زمین هیچ گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از «انسان کامل»، خالی نیست. این مفهوم از ولایت از مسائل عرفانی بلکه اساس عرفان است و البته از نظر تشیّع یک مسئلۀ اسلامی نیز هست و آن را باید محل التقای تشیّع و عرفان دانست. محققین براساس شواهد مسلم تاریخی نشان داده اند که عرفان آن را از تشیّع اقتباس کرده است. در فرهنگ تشیّع، مقاصد دینی در مسائل ظاهری زندگی و رفاه و سعادت اجتماعی خلاصه نمی شود بلکه در ورای این جهات، بُعد درونی و حیات باطنی قرار دارد که از طریق تهذیب نفس و با آشنایی با آخرین هدف یعنی ذات احدیت حاصل می گردد و آن همان مقامات و مراتب قرب و در نتیجه ولایت است. کسی که حامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطۀ انسانیت را با این واقعیت حفظ می کند در زبان قرآن «امام» نامیده می شود. امام یعنی کسی که از جانب خداوند برای پیشوایی راه ولایت اختیار شده و زمام هدایت معنوی را در اختیار گرفته است. نور ولایت که به دل های انسان ها می تابد، پرتوی است از کانون نوری که پیش اوست، و موهبت های دیگر، جوی هایی هستند متصل به دریای بیکرانی که نزد وی می باشد. در بینش تشیّع، یگانه راه رسیدن به ولایت و قرب و مقامات انسانی، طی طریق عبودیت است و طی این طریق به صورت کامل جز با عنایت معنوی و قافله سالاری انسان کامل که ولیّ و حجت خداست، میسر نیست. از این رو در روایات آمده است که «اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکاة، روزه، حج و ولایت و آدمی به هیچ چیز به مانند ولایت فراخوانده نشده است.». مکتب های عرفانی اهل تسنن این مقام را برای اولیا و مشایخ خود قائل اند اما شیعه آن را صرفاً به امامان معصوم و در زمان ما به امام غایب (عج) منحصر دانسته و آن حضرت را ختم ولایت می داند. نیز ← ولایت_(عرفان)؛ خاتم_
ولایت (عرفان). در اصطلاح عرفا، پس از آن که سالک به درجۀ نهایی سلوک رسید، به ولایت رسیده است و آن فنای از خود و بقای در حق است. ولایت بر دو گونه است: یا عام است که شامل همۀ مؤمنان و کافران می شود و یا خاص است که برگزیدگانی از مؤمنان را شامل می شود. برخی نیز ولایت را به چهار دسته تقسیم کرد ه اند: ولایت عظمی که مختص خاتم الانبیاست، دوم ولایت کبری که مخصوص سایر پیامبران است، سوم ولایت وُسطی که مخصوص اولیاء الله است، و چهارم ولایت صُغری که مخصوص مؤمنان و عارفان است. برخی به ولایت مطلقه و مقیده نیز معتقدند. صوفیان غیرشیعی ولایت مطلقه را مخصوص عیسی (ع) و شیعیان آن را مختص علی (ع) می دانند و اکثر صوفیان ولایت مقیده را به مشایخ خود اختصاص داده اند و شیعه آن را مخصوص حضرت مهدی (ع) می داند. نیز ← ولایت

جملاتی از کلمه ولایت

سیاستست مر او را که در ولایت او پلنگ رفت نیارد مگر گشاده دهان
هر خواجه که این کفایتش نیست بر بندهٔ خود ولایتش نیست
دست زلفش گشت در تاراج ملک جان دراز این تطاول بین که در شهر ولایت میکند