جراره

جراره

جراره یکی از مفاهیم فرهنگی و اجتماعی است که در زبان فارسی به کار می‌رود. این واژه به معنای شجاعت، دلیری و قدرت در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات زندگی است. در بسیاری از متون ادبی و شعرهای فارسی، جراره به عنوان یک ویژگی مثبت و ستودنی توصیف می‌شود که نشان‌دهنده‌ی روحیه‌ی بلند و اراده‌ی قوی انسان‌هاست. افراد با جراره، به راحتی نمی‌توانند از پای درآیند و در برابر سختی‌ها ایستادگی می‌کنند. این ویژگی در فرهنگ‌های مختلف به عنوان یک ارزش برجسته شناخته می‌شود و همواره مورد تحسین قرار می‌گیرد. همچنین، جراره به معنای توانایی برای پذیرش ریسک و اقدام به عمل در موقعیت‌های دشوار نیز مطرح می‌شود. در نتیجه، این واژه نه تنها در زبان، بلکه در رفتار و کردار انسان‌ها نیز نمایان می‌شود و به نوعی تصویرگر شخصیت‌های قوی و مقاوم در برابر ناملایمات زندگی است

لغت نامه دهخدا

( جرارة ) جرارة. [ ج َرْ را رَ ] ( ع ص، اِ ) نوعی از کژدم کوچ» خبیث که زرد باشد و دم کشان رود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آن کژدم در اهواز بسیار باشد و هر کسی را که میگزد خون از هر بن مویش روان میشود و گویند مسافر را نمیزند و این از غرائب است. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نوعی از عقرب بزرگ کشنده و مهل» باشد و آن در اهواز بسیار است. ( برهان ). کژدم ماده. ( دهار )

فرهنگ معین

(جَ رِّ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - نوعی از عقرب زرد و درشت که دُمش را برزمین می کشد و زهر شدیدی دارد. ۲ - کنایه از: زلف معشوق.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- نوعی از عقرب زرد و ستبر که دم کشان رود و زهر شدیدی دارد. ۲- زلف معشوق. یا کتیب. جراره. لشکر جرار.
تلفظ ترکی ژرار یا ژرار.

جملاتی از کلمه جراره

از فراق لبت، اندر شکن زلف، دلم زهر جراره شد و در دهن ثعبان ریخت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم