کلمه محض در زبان فارسی به معنای صرفاً یا تنها به کار میرود و معمولاً برای تأکید بر خلوص یا عدم وجود اضافات در یک موضوع یا مفهوم استفاده میشود. این واژه معمولاً قبل از کلمهای که بر آن تأکید میشود، قرار میگیرد. به طور کلی، این واژه نیازی به ویرگول ندارد، مگر در جملات طولانی یا پیچیده. در صورت نیاز به تأکید بیشتر، میتوان از واژههای مترادف مانند صرفاً یا تنها استفاده کرد. در متون رسمی، به ویژه در نامهها یا گزارشها، باید از این واژه با دقت و در موارد ضروری استفاده کرد تا از ایجاد ابهام جلوگیری شود. همچنین، هنگام به کارگیری این کلمه، باید به ساختار کلی جمله توجه کرد تا ارتباط معنایی آن با سایر اجزای جمله حفظ شود.
محض
لغت نامه دهخدا
محض. [ م َ ] ( ع ص ) هر چیز خالص. ( غیاث ). خالص. بی آمیغ.بی غش. بی آلایش. مجرد. صاف. ( ناظم الاطباء ). ویژه. بحت. صریح. صافی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). چنانکه در این ترکیبات: آفرین محض. احسان محض. جد محض. جور محض. حکمت محض. خیر محض. رحمت محض. جور محض. سعادت محض. صواب محض. ظلم محض. نور محض و نظایر آنها
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. صرف، بی چون وچرا.
۳. [مقابلِ کاربردی] علمی که تنها جنبۀ نظری دارد: شیمی محض.
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) خالص بی آمیغ بی غش ویژه: روا نباشد در کفن مرده کنند چیزی از حریر و ابریشم محض که محظور است. ۲ - صرف فقط:... خطائ محض است و جهل صرف. ۳ - خلوص: والحق پادشاهی بود از محض لطف خدا آفریده و در حجر خاص. رافت و نعمت او پروریده. یا به محض. بمجرد بصرف:... مصطفی خان بیگدلی هم. اسباب و اثاث. شاهی برای سلطان حسین میرزا بمحض ادعای او بشاهزادگی چیده... توضیح در باب استعمال محض... یا محض برای اگر چه در قدیم در این گونه موارد در حقیقت جمله بندی عربی را بفارسی ترجمه میکردند و مثلا بجای محضاالله محض از برای خدا و بجای خاصاله خاص از برای او مینوشتند چنانکه شاعر گفته: خاص از برای محنت و درد است آدمی. اما امروز برای احتراز از استعمالات ثقیل و مهجور همان محض... باید گفت نه محض برای... بخصوص که محض که معنی اصلی آن خالص است امروز در فارسی همان معنی از برای را پیدا کرده. وقتی میگوییم: محض شما بود که من این کار را کردم. یعنی از برای شما بود پس محض از برای امروز دیگر صورت حشو قبیح را پیدا میکند بعلاوه کسر. اضافه ای که در آخر محض در ترکیب کلام ظاهر میشود مفید همان معنی لام ملکیت عربی است که ما آنرا از برای ترجمه میکنیم.
شیر بی آیمغ نوشیدن
ویکی واژه
جملاتی از کلمه محض
هر تن که سرشت بد بود محضر او ناچار همان بدی بکوبد در او
تو آن محیط خیالی که عرصه امکان به محضر تو کم است از نگین انگشتر
محض شر یا نه خود کثیرالشر نیست و نبود تو جمله نیک شمر