متحول

کلمه متحول در زبان فارسی به معنای تغییر یافته یا دگرگون شده است و به عنوان صفت به کار می‌رود. این واژه با تلفظ مَتَحَوَّل و تأکید بر حرف دوم آن، به توصیف اشیاء، افکار و حالات مختلف می‌پردازد. به عنوان مثال، می‌توان به تغییرات متحول در جامعه اشاره کرد که نشان‌دهنده تحولات عمیق در ساختارهای اجتماعی است. لازم به ذکر است که این واژه به درستی نوشته می‌شود و نباید حروف ع برای ندا و و برای جمع و مفرد در آن به کار رود. به عنوان نمونه، فردی که پس از سال‌ها تحصیل دچار تغییرات اساسی شده، به فردی متحول تبدیل می‌شود. مترادف‌های این کلمه شامل دگرگون، تغییر یافته و تحول یافته است که هر یک به نوعی به فرآیند تغییر و دگرگونی در ابعاد مختلف زندگی انسان‌ها و جامعه اشاره دارند. مفهوم این واژه به خوبی نمایانگر این است که تغییر و تحول بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی بشر و تحولات اجتماعی است که همواره در حال وقوع است.

فرهنگ معین

(مُ تَ حَ وِّ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - دیگرگون شونده. ۲ - جابه جا شونده.
(مُ تَ حَ وَّ ) [ ع. ] (اِ. ) محل تحول، مکان انتقال.

فرهنگ عمید

دگرگون شونده.

ویکی واژه

دیگرگون شونده.
جابه جا شونده.
محل تحول، مکان انتقال.

جملاتی از کلمه متحول

در سال ۲۰۰۷ جایزه ژان نیکود را دریافت کرد و مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها را در پاریس، با عنوان «نظریه اخلاقی با علم‌شناختی ملاقات کرد: چگونه علم‌شناختی می‌تواند بحث‌های سنتی را متحول کند» ایراد کرد.
در سال ۱۲۹۹، پسیان در سن ۲۸ سالگی و با دیدگاهی که طی سالیان جنگ کاملاً نسبت به مسائل نظامی، سیاسی و شخصی متحول شده بود، به ایران بازگشت. او فعالیت نظامی خود را در ژاندارمری ادامه داد، به درجهٔ کلنل (سرهنگ) رسید و در دولت مشیرالدوله به فرماندهی ژاندارمری خراسان منصوب شد.
شمال افغانستان شاید منطقه‌ای باشد که هوموساپینس‌های امروزی، یا دست‌کم گونه‌ای از انسان امروزی، از نظر فیزیکی و جسمانی تحول پیدا کرده و شروع به متحول کردن فناوری عصر حجر کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم