قبایح

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع. قبائح ] (اِ. ) ج. قبیحه.

فرهنگ عمید

= قبیحه

فرهنگ فارسی

قبایح، جمع قبیحه
( اسم ) جمع قبیحه.

ویکی واژه

قبائح
قبیحه.

جمله سازی با قبایح

همه قبایح زنگی به حسن گشت بدل شبان تیره بدل شد به صبح آینه‌فام
یکی همچو شمس از قبایح منزه یکی همچو عقل از معایب مطهر
بدان که «ظلم» در اصل لغت، به معنی کار بی جا کردن، و تعدی نمودن از حد وسط است و ظلم به این معنی، جامع همه رذایل، و ارتکاب هر یک از قبایح شرعیه و عقلیه را شامل است و این، ظلم به معنی اعم است.
فی الجمله چون حقیقت هر یک بشناسد و بر اسباب واقف شود، قمع آن اسباب و احتراز ازان بر منوال دیگر قبایح آسان شود بر طالب فضیلت. والله الموفق. تمت المقاله الاولی.
قبایحی که ندارد وقوع در عالم معایبی که از آن دارد انفعال جماد