عنقا

عنقا

واژه عنقا در زبان فارسی به معنای پرنده‌ای افسانه‌ای یا همان سیمرغ است که در ادبیات فارسی و عربی به آن اشاره شده است. این پرنده به عنوان نمادی از زیبایی، جاودانگی و کمال شناخته می‌شود.

در افسانه‌ها و داستان‌ها، عنقا به عنوان پرنده‌ای بزرگ و شگفت‌انگیز توصیف می‌شود که در آسمان‌ها پرواز می‌کند و ویژگی‌هایی همچون رنگ‌های زیبا و صداهای دلنشین دارد. برخی از منابع، عنقا را با ویژگی‌هایی مشابه با ققنوس (پرنده‌ای که از خاکستر خود دوباره زنده می‌شود) مقایسه می‌کنند.

در ادبیات فارسی، به ویژه در شعر شاعران بزرگ مانند فردوسی، حافظ و سعدی، اشاره‌هایی به عنقا وجود دارد که نشان‌دهنده جستجوی انسان برای کمال و حقیقت است.

لغت نامه دهخدا

عنقا. [ ع َ ] ( اِخ ) همان عنقاء است که در تداول فارسی زبانان همزه آن مانند سایر الفهای ممدود، به تلفظ درنیاید. سیمرغ. اشترکا. عنقای مغرب. عنقای مغربی. رجوع به عَنْقاء شود

فرهنگ معین

(عَ نْ ) [ ع. عنقاء ] (اِ. ) سیمرغ، نام مرغی افسانه ای که زال پدر رستم را پرورد. جایگاه این مرغ در کوه البرز است.

فرهنگ عمید

۱. مرغی افسانه ای که مظهر عزلت یا نایابی است: برو این دام بر مرغ دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ: ۸۵۲ ).
۲. (موسیقی ) سازی زهی با گردن دراز که امروزه از میان رفته است.
۳. (موسیقی ) سازی بادی که امروزه از میان رفته است.
۴. سختی، بلا.
* عنقای مُغرب: [قدیمی] سیمرغ: کس نیاید به عشق بر پیروز / عشقْ عنقای مُغرب است امروز (سنائی۱: ۳۳۴ ).

فرهنگ فارسی

مرغی است افسانه یی سیمرغ: [ برو این دام بر مرغ دگر نه که عنقا را بلند است آشیانه.] ( حافظ. ۲۹۷ )
۱ - ( صفت ) مونث اعنق زن دراز گردن ۲ - سیمرغ. ۳ - عقل وهم عقل فعال. ۴ - آهنگی است از موسیقی قدیم. ۵ - نام سازی است که گردنی دراز دارد.

فرهنگ اسم ها

اسم: عنقا (دختر) (عربی) (تلفظ: angha) (فارسی: عَنقا) (انگلیسی: angha)
معنی: مرغی افسانه ای، سیمرغ

دانشنامه آزاد فارسی

عَنقا
اصطلاحی عرفانی. از آن جا که عنقا پرنده ای است افسانه ای که تنها نامی از آن بر زبان است و صورتی خیالی از آن در ذهن، و وجودی خارجی و حقیقی ندارد، عارفان هیولایی (مادّۀ اوّلیه ای) را که خداوند صور عالم را در آن پدید آورد عنقا خوانده اند. چه، این مادّۀ اولیه نیز به تعقّل درمی آید، اما هیچ گاه بدون صورت در عالم خارج پدید نمی آید. در عرف و ادب عرفانی گاه مراد از عنقای عربی که قرینۀ فارسی آن سیمرغ است، ذات شناخت ناپذیرحضرت حق است. نیز ← سیمرغ_(اسطوره)

ویکی واژه

نام پرنده‌ای که ظاهراً بلند آشیان بوده و شکار یا دسترسی به آن امکان نداشته است. تلویحاً سیمرغ. عنقا شکار کس نشود، دام بازچین/ کآنجا همیشه باد است، دام را «حافظ»

جملاتی از کلمه عنقا

همچو عنقا ز بس آوارهٔ عالم شده‌ایم آسمان، گرد جهان از پی ما می‌گردد
تگاور چو عنقا، دلاور چو شیر به میدان دَوان و به جولان دلیر
چو خورشید رخ سوی صحرا نهاد چو عنقا به اقصای چین اوفتاد
زنده طبعم از ولایت ورنه اندر اصل خویش من بیابان فنا و روح من عنقای من
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم