عفیفه

اسم دخترانه عفیفه نامی زیبا و با معانی عمیق است که ریشه عربی دارد و  به مفاهیم اخلاق، پارسایی و عفت اشاره دارد. این نام می‌تواند به فرد احساس خاص بودن و تعلق به ارزش‌های انسانی بدهد و او را به سمت زندگی‌ای با اصول نیکو و اخلاقی هدایت کند.

معانی اسم

دارای عفت: عفیفه به معنای فردی است که در رفتار و گفتار خود عفت و پاکدامنی را رعایت می‌کند و به خود و دیگران احترام می‌گذارد. این ویژگی می‌تواند به فرد احساس عزت نفس و ارزشمندی بدهد و او را تشویق کند تا در زندگی خود به اصول و ارزش‌های صحیح پایبند بماند.

پایبند به اصول اخلاقی: عفیفه به معنای فردی است که به اصول اخلاقی و ارزش‌های انسانی احترام می‌گذارد و در رفتارهای خود از آن‌ها پیروی می‌کند. این ویژگی می‌تواند به فرد کمک کند تا در روابط اجتماعی خود با صداقت و احترام عمل کند و به عنوان شخصی مورد اعتماد و محترم شناخته شود.

پارسا و پرهیزکار: این واژه به معنای فردی است که در زندگی خود از گناه و اعمال ناشایست دوری می‌کند و به اصول دینی و اخلاقی پایبند است. عفیفه به عنوان نامی که به پارسایی و پرهیزکاری اشاره دارد، می‌تواند به فرد احساس امنیت و آرامش بدهد و او را به سمت زندگی‌ای با ارزش‌های معنوی و اخلاقی هدایت کند.

لغت نامه دهخدا

( عفیفة ) عفیفة. [ ع َ فی ف َ ] ( ع ص )مؤنث عفیف. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زن پارسا؛ أی پاکدامن. ( دهار ). زن پارسا و پرهیزگار از حرام. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ذاتی را نامند که او را صفت چیرگی بر شهوت و تملک نفس بغایت باشد. به عبارت دیگر زن سخت پاکدامن را عفیفه گویند. و شرعاً زنی را نامند که از وطی حرام بری و از تهمت چنین نسبتی به او معصوم باشد. و این چنین زن است که اگر بسوی او افترا و تهمتی روا دارند، درباره مفتری لعان واجب گردد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). ج، عَفیفات و عَفائف. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عفیفه شود.
عفیفة. [ ع َ فی ف َ ] ( اِخ ) دختر احمدبن عبداﷲ فارقانی اصفهانی. از زنان فاضل و محدث و فقیه بود. به سال 516 هَ. ق. متولد شد. و او آخرین کسی است که از عبدالواحد صاحب ابی نعیم روایت کرده است. او را اجازاتی عالی از اهالی اصفهان وبغداد بود که گویند بالغ بر پانصد شیخ می شد. عفیفه به سال 606هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی از شذرات الذهب ج 5 ص 19 ). و رجوع به اعلام النساء ج 5 شود.
عفیفة. [ ع َ فی ف َ ] ( اِخ ) دختر سعید شرتونی ( 1886 - 1906 م. ) از زنان ادیب و نویسنده معاصر لبنان. برای شرح حال او به اعلام النساء ج 3 رجوع شود.
عفیفة. [ ع َ فی ف َ ] ( اِخ ) دختر محمدبن محمد نویری مکی. از زنان محدث بود. در جمادی الاولای سال 846 هَ. ق. متولد شد و حدیث را نزد ابوالفتح مراغی آموخت. وی در ذی حجه سال 885 هَ. ق. درگذشت و در معلاة دفن شد. ( از اعلام النساء از الضوء اللامع ).
عفیفة. [ ع َ فی ف َ ] ( اِخ ) دختر یوسف میخائیل صالح کرم. از زنان نویسنده و ادیب معاصر در لبنان بود. ( 1883- 1924م. ) برای شرح او رجوع به اعلام النساء ج 3 شود.
عفیفة. [ ع َ فی ف َ ] ( اِخ ) لیلی دختر لُکَیزبن مرةبن اسد. از زنان شاعر عرب در عهد جاهلیت. رجوع به لیلی ( بنت لکیز... ) شود.
عفیفه. [ ع َ فی ف َ ] ( ع ص ) عفیفة. زن پارسا و باعصمت و باحیا و باشرم و متدین و پاکدامن.ج، عفیفگان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عفیفة شود.
توئی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مرپور خویش را پدری.ناصرخسرو.

فرهنگ معین

(عَ فِ ) [ ع. عفیفة ] (ص. ) مؤنث عفیف، زن پاکدامن.

فرهنگ عمید

= عفیف

فرهنگ فارسی

مونث عفیف، زن پارساوپاکدامن
( صفت ) مونث عفیف زنی که پارسا و پاکدامن باشد جمع عفائف ( عفایف ) عفیفات.
لیلی دختر لکیز بن مره بن اسد از زنان شاعر عرب در عهد جاهلیت

فرهنگ اسم ها

اسم: عفیفه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: afife) (فارسی: عفيفه) (انگلیسی: afife)
معنی: مؤنث عفیف، پای بند به اصول اخلاقی، پارسا و پرهیزکار، ( مؤنث عفیف )، عفیف، دارای عفت، پرهیزکار، پارسا

ویکی واژه

عفیفة
مؤنث عفیف؛ زن پاکدامن.

جملاتی از کلمه عفیفه

عفیفه مام من آن زن‌که پشت پایش را ندیده‌طلعت‌خورشید و تابش مهتاب
تیمار این ضعیفه، چو رفتم، نکوبدار مقدار آن عفیفه، که گفتم، نکو بدان