صحو

صحو به معنای بیداری و هوشیاری است و معمولاً در زمینه‌های دینی و فلسفی به کار می‌رود. این واژه به حالت ذهنی اشاره دارد که در آن فرد از خواب غفلت بیدار می‌شود و درک عمیق‌تری از واقعیت‌ها پیدا می‌کند. صحو به ویژه در متون عرفانی و ادبیات اسلامی به عنوان مرحله‌ای از شناخت و آگاهی مطرح می‌شود. تجربه صحو معمولاً تحت تأثیر عواملی چون تفکر عمیق، مدیتیشن، و تعمق در معانی زندگی شکل می‌گیرد. مطالعه متون عرفانی نیز می‌تواند به درک بهتر این مفهوم کمک کند. همچنین، ارتباط با طبیعت و گذراندن زمان در سکوت و آرامش ذهنی می‌تواند به بیداری روحی و صحو منجر شود.

لغت نامه دهخدا

صحو. [ ص َح ْوْ ] ( ع مص ) هوشیاری. هوشیار شدن از مستی. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). از مستی بهوش آمدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). مقابل سکر و مستی. || و در اصطلاح اهل تصوف عبارت است از معاودت قوت تمیز و رجوع احکام جمع و تفرقه با محل و مستقر خود. ( ازنفائس الفنون ). صحو در اصطلاح صوفیه گم و نابود کردن اوصاف و عادات و سکر بمعنی استیلای سلطان حال است، وبعضی گفته اند صحو عود کردن بطرف ترتیب افعال، و فناسقوط اوصاف بشری است. ( از غیاث اللغات ). و در تعریفات آرد: صحو بازگشت عارف است باحساس پس از غیبت و زوال احساس وی و کمترین درجه اندر صحو رؤیت بازماندگی بشریت بود. ( کشف المحجوب هجویری ص 232 ):
موج خاکی فهم و وهم و فکر ماست
موج آبی صحو و سکر است و فناست.مولوی.جمله ذرات در وی محو شد
عالم از وی مست گشت و صحو شد.مولوی.ای تو نارسته از این فانی رباط
تو چه دانی صحو و سکر و انبساط.مولوی.باز آن جان چون بحق او محو شد
بازماند از سکر و سوی صحو شد.مولوی. || ترک دادن نادانی جوانی و کودکی و باطل را. || رفتن سردی. ( منتهی الارب ). || رفتن ابر یا پریشان شدن آن. ( منتهی الارب ). بشدن میغ. ( تاج المصادر بیهقی ).
- یوم ٌ صحو؛ روز بی میغ. ( مهذب الاسماء ).
|| پدید آمدن طریق. ( مصادر زوزنی ).

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) هوشیار شدن. ۲ - (اِمص. ) هوشیاری، مقابل سُکر به معنی مستی.

فرهنگ عمید

۱. هوشیاری.
۲. (تصوف ) حالت هشیاری سالک.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) هوشیار شدن ( از مستی ). ۲ - ( اسم ) هوشیاری مقابل سکر مستی. ۳ - بازگشت عارف باحساس پس از غیبت و زوال احساس وی و کمترین درجه اندر صحو رویت بازماندگی بشریت بود. یا ساحل صحو. استغراق و بیخودی و محو گشتن صحو بعد از محو. یا صحو بعد از محو. ساحل صحو.

فرهنگ اسم ها

اسم: صحو (دختر) (عربی) (تلفظ: sahv) (فارسی: صَحو) (انگلیسی: sahv)
معنی: حالت هوشیاری سالک پس از بی خودی

ویکی واژه

هوشیار شدن.
هوشیاری، مقابل سُکر به معنی مستی.

جملاتی از کلمه صحو

ترا آن دم دل و جان محو باشد که مکرت را بآخر صحو باشد
یا سیدتی هاتی من قهوه کاساتی من زارک من صحو ایاک و ایاه
کاین حقیقت محو موهوم آمده که قرین با صحو معلوم آمده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم